«رضا ایرانمنش که این روزها در بیمارستان بستری است، در خصوص بستری شدن خود در بیمارستان گفت: «من تقریبا ۱۷ بار به کما رفتم، ۴ سال پیش هم یک بار مرگ مغزی شدم. شاید باورتان نشود، اما من چهار ساعت کاملاً مرده بودم. من را به سردخانه بردند و بعد از دو ساعت دوباره برگشتم.»
فارس: وی درباره خاطرات به کما رفتنش، افزود: «دو بار از دفعاتی که به کما رفته بودم، خاطرات واضح دارم، احساس میکردم در خلاء هستم، میتوانستم خیلی سریع به هر جا که اراده کنم بروم. اما دلم نمیآمد از کنار جسمم آن طرفتر بروم، مثل یک رویا بود.»
ایرانمنش ادامه داد: «حتی یک بار از بچهها وقتی - بعد از یک ماه بیهوشی- در حال به هوش آمدن، از من فیلم گرفته بود، در فیلم دیدم که گریه میکنم و التماس میکنم و همه را به قرآن قسم میدهم که نمیخواهم برگردم، من سبک و رها بدون هیچ دردی در ابرها بودم، اما هر لحظه من را به زمین نزدیکتر و سنگینتر میشدم دلم نمیخواست برگردم، اما بالاخره برگشتم و دوباره سنگین شدم دوباره دردها برگشتند (آهی میکشد، آب دهانش را قورت میدهد) و ادامه میدهد قبل از هوشیاری کامل صدای بوق دستگاهها به من یادگاری میکند که برگشتهام و میفهمم دوباره به «آتیه» آمدهام.»
وی همچنین افزود: «من ۵۰ درصد جانبازی دارم، آنقدر که ما برای گرفتن پول و هزینه دوندگی میکنیم، با پرداخت هزینهها آنقدر تفاوت ندارد، البته چند روز پیش که اقای حسینی وزیر ارشاد به ملاقاتم آمده بودند صحبت کردند که روال آسانتر شود، اما مسئله من نیستیم. موضوع این است خیلی از جانبازان به نان شب خود نیز محتاجاند. به عنوان مثال شاید رسانهها آقای حسینی و... من نوعی رضا ایرانمنش را بشناسند، اما خیلی از جانبازان هستند که وضعیت به مراتب وخیمتر از من دارند و کسی آنها را نمیشناسد و صدایشان جایی نمیرسد.»
این هنرمند ادامه داد: «اصلاً یک سئوال برای من پیش آمده که درصد جانبازی را چطور محاسبه میکنند؟ این افراد محاسبهگر چه کسانی هستند؟ من میدانم هم این طرف میز جانبازان هستند و طرف دیگر میز هم باز هم از اهالی جنگاند. حال چرا این قدر بیانصافند، نمیدانم! مثل ما مثل درختانی است که بیشتر از تیغه آهنی تبر از دسته چوبی آن میتواند که همجنس آنهاست.»
ایرانمنش ادامه داد: «حتی یک بار از بچهها وقتی - بعد از یک ماه بیهوشی- در حال به هوش آمدن، از من فیلم گرفته بود، در فیلم دیدم که گریه میکنم و التماس میکنم و همه را به قرآن قسم میدهم که نمیخواهم برگردم، من سبک و رها بدون هیچ دردی در ابرها بودم، اما هر لحظه من را به زمین نزدیکتر و سنگینتر میشدم دلم نمیخواست برگردم، اما بالاخره برگشتم و دوباره سنگین شدم دوباره دردها برگشتند (آهی میکشد، آب دهانش را قورت میدهد) و ادامه میدهد قبل از هوشیاری کامل صدای بوق دستگاهها به من یادگاری میکند که برگشتهام و میفهمم دوباره به «آتیه» آمدهام.»
وی همچنین افزود: «من ۵۰ درصد جانبازی دارم، آنقدر که ما برای گرفتن پول و هزینه دوندگی میکنیم، با پرداخت هزینهها آنقدر تفاوت ندارد، البته چند روز پیش که اقای حسینی وزیر ارشاد به ملاقاتم آمده بودند صحبت کردند که روال آسانتر شود، اما مسئله من نیستیم. موضوع این است خیلی از جانبازان به نان شب خود نیز محتاجاند. به عنوان مثال شاید رسانهها آقای حسینی و... من نوعی رضا ایرانمنش را بشناسند، اما خیلی از جانبازان هستند که وضعیت به مراتب وخیمتر از من دارند و کسی آنها را نمیشناسد و صدایشان جایی نمیرسد.»
این هنرمند ادامه داد: «اصلاً یک سئوال برای من پیش آمده که درصد جانبازی را چطور محاسبه میکنند؟ این افراد محاسبهگر چه کسانی هستند؟ من میدانم هم این طرف میز جانبازان هستند و طرف دیگر میز هم باز هم از اهالی جنگاند. حال چرا این قدر بیانصافند، نمیدانم! مثل ما مثل درختانی است که بیشتر از تیغه آهنی تبر از دسته چوبی آن میتواند که همجنس آنهاست.»