دامیان اسپینال خیلی کوچک بود که پدرش او را به دیدن گوریل های باغ وحشی که در آن زنگی می کرد برد. حالا 50 سال از آن زمان می گذرد و آقای اسپینال هر هفته سه یا چهار بار به دیدن خانواده گوریل ها می رود. او آنها را "پسرعموها, عمه ها و عموهای خودش می داند". این خانواده 11 نفره اسپینال را عمیقاً دوست دارند.
آقای اسپینال پیوند عاطفی بسیار نزدیکی با این حیوانات دارد و معنای هر حرکت رفتار آنها را می شناسد. یکی از دوستانی که به همراه او به باغ وحش رفته است می گوید " وقتی گوریل ها ما را دیدند صداهای عجیبی ایجاد کردند که باعث ترس من شده بود اما اسپینال گفت آنها فقط می پرسند که چرا یک غریبه را با خودم به اینجا آورده ام."
او ادامه می دهد "وقتی به در رسیدیم، همه خانواده برای استقبال از ما آمدند و رئیس خانواده، که یک گوریل نر بزرگ بود، برای اسپینال دست تکان داد، ولی در چشم هایش حالتی بود که نشان می داد چندان از حضور یک مهمان ناخوانده خوشحال نیست. می دانستم باید احتیاط کنم چون گوریل ها می توانند خطرناک باشند و کوچک ترین فرزند خانواده به راحتی می تواند دست یک مرد را از بدن جدا کند. پدر خانواده با خوشحالی اسپینال را بغل کرد و دستش را در جیب او فرو کرد تا خوراکی هایی را که اسپینال برایشان آورده بود بردارد. گوریل ها اسپینال را دوست داشتند و در پایان یکی از آن با اسپینال کشتی گرفت و او را زمین زد. اسپینال گفت این تنها نشانه مهربانی و علاقه آنها است. آنها همیشه وقتی ترکشان می کنم ناراحت می شوند."
با وجود علاقه شدیدی که بین اسپینال و گوریل هایش وجود دارد، او تصمیم دارد که این خانواده 11 نفره را رها کند تا دوباره به طبیعت بازگردند. این رازی است که اسپینال به تازگی و با بغضی در گلو فاش کرده است. کسی چه می داند، شاید اسپینال می خواهد دوستانش در جایی زندگی کنند که واقعا به آن تعلق دارند.
آقای اسپینال پیوند عاطفی بسیار نزدیکی با این حیوانات دارد و معنای هر حرکت رفتار آنها را می شناسد. یکی از دوستانی که به همراه او به باغ وحش رفته است می گوید " وقتی گوریل ها ما را دیدند صداهای عجیبی ایجاد کردند که باعث ترس من شده بود اما اسپینال گفت آنها فقط می پرسند که چرا یک غریبه را با خودم به اینجا آورده ام."
او ادامه می دهد "وقتی به در رسیدیم، همه خانواده برای استقبال از ما آمدند و رئیس خانواده، که یک گوریل نر بزرگ بود، برای اسپینال دست تکان داد، ولی در چشم هایش حالتی بود که نشان می داد چندان از حضور یک مهمان ناخوانده خوشحال نیست. می دانستم باید احتیاط کنم چون گوریل ها می توانند خطرناک باشند و کوچک ترین فرزند خانواده به راحتی می تواند دست یک مرد را از بدن جدا کند. پدر خانواده با خوشحالی اسپینال را بغل کرد و دستش را در جیب او فرو کرد تا خوراکی هایی را که اسپینال برایشان آورده بود بردارد. گوریل ها اسپینال را دوست داشتند و در پایان یکی از آن با اسپینال کشتی گرفت و او را زمین زد. اسپینال گفت این تنها نشانه مهربانی و علاقه آنها است. آنها همیشه وقتی ترکشان می کنم ناراحت می شوند."
با وجود علاقه شدیدی که بین اسپینال و گوریل هایش وجود دارد، او تصمیم دارد که این خانواده 11 نفره را رها کند تا دوباره به طبیعت بازگردند. این رازی است که اسپینال به تازگی و با بغضی در گلو فاش کرده است. کسی چه می داند، شاید اسپینال می خواهد دوستانش در جایی زندگی کنند که واقعا به آن تعلق دارند.