به یاد حسین پناهی
حسین پناهی دژکوه (زاده ۱۳۳۵ دژکوه – درگذشته ۱۳۸۳ تهران) شاعر و نویسنده وکارگردان و بازیگر ایرانی بود.
وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در انجا دفن شدهاست، به خاک سپرده شد.
یغما گلرویی (ترانه سرا) هفت سال پس از مرگ پناهی مدعی شد که پناهی دوست صمیمی او ، چند شب قبل از خودکشی همراه با او یک عدد تیغ صورتتراشی خریده و چنین نتیجه گرفته که او قصد خودکشی داشتهاست. خانواده حسین پناهی در مورد این ادعا موضعگیری کردند و گلرویی را فردی خیالپرداز دانستند که در زمان حیات حسین پناهی هرگز از دوستان نزدیک او نبودهاست. خانواده پناهی به گواهی رسمی پزشکی قانونی در تایید سکته قلبی اشاره و شهادت دادند او انگیزه زیادی برای زندگی داشتهاست. آنها همچنین به روزشمار زندگی پناهی درویکیپدیا به قلم گلرویی اشاره نموده و که وی علت مرگ را به گواهی پزشکی قانونی سکته قلبی نوشتهاست.
حسین پناهی دژکوه (زاده ۱۳۳۵ دژکوه – درگذشته ۱۳۸۳ تهران) شاعر و نویسنده وکارگردان و بازیگر ایرانی بود.
وی در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در انجا دفن شدهاست، به خاک سپرده شد.
یغما گلرویی (ترانه سرا) هفت سال پس از مرگ پناهی مدعی شد که پناهی دوست صمیمی او ، چند شب قبل از خودکشی همراه با او یک عدد تیغ صورتتراشی خریده و چنین نتیجه گرفته که او قصد خودکشی داشتهاست. خانواده حسین پناهی در مورد این ادعا موضعگیری کردند و گلرویی را فردی خیالپرداز دانستند که در زمان حیات حسین پناهی هرگز از دوستان نزدیک او نبودهاست. خانواده پناهی به گواهی رسمی پزشکی قانونی در تایید سکته قلبی اشاره و شهادت دادند او انگیزه زیادی برای زندگی داشتهاست. آنها همچنین به روزشمار زندگی پناهی درویکیپدیا به قلم گلرویی اشاره نموده و که وی علت مرگ را به گواهی پزشکی قانونی سکته قلبی نوشتهاست.
من حسینم ... پناهیم
خودمو میبینم ، خودمو میشنوم ، خودمو فکر میکنم
تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
سلاماش، همه ی عشقاش، همه ی درداش، تنهاییاش ...
وقتیم نبودم ، مال شما.
اگه دوست داری با من ببین
یا بذار باهات ببینم
با من بگو ، یا بذار با تو بگم
سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ...
سوال:شما از کی هنرپیشه گی رو شروع کردید ؟
جواب:از وقتی که چشم در چشم مخاطب،اولین دروغ موفقیت آمیز زندگی ام را گفته ام
پروانه های خشكت را وقتی نشانم دادی، از دوست داشتن بيش از اندازه تو ترسيدم
شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندان بان همزمان زمزمه میکنند
هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند!!...
این همه دویدن و سراب!
این همه درخشش و سیاه!
تا كجا من اومدم؟
چطوري برگردم ؟
چه درازه سايه ام!
چه كبود پاهام!
من كجا خوابم برد ؟
يه چيزي دستم بود!
كجا از دستم رفت ؟
خوشا به حالتان كه مي توانيد گريه كنيد بخنديد
همين است
براي زندگي بيهوده دنبال معناي ديگري نگرديد
براي حفظ رضايت
نعمت انتظار و تلاش را شكرگزار باشيد
به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد
خودمو میبینم ، خودمو میشنوم ، خودمو فکر میکنم
تا هستم جهان ارثیه ی بابامه
سلاماش، همه ی عشقاش، همه ی درداش، تنهاییاش ...
وقتیم نبودم ، مال شما.
اگه دوست داری با من ببین
یا بذار باهات ببینم
با من بگو ، یا بذار با تو بگم
سلامامونو ، عشقامونو ، دردامونو ، تنهاییامونو ...
سوال:شما از کی هنرپیشه گی رو شروع کردید ؟
جواب:از وقتی که چشم در چشم مخاطب،اولین دروغ موفقیت آمیز زندگی ام را گفته ام
پروانه های خشكت را وقتی نشانم دادی، از دوست داشتن بيش از اندازه تو ترسيدم
شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندان بان همزمان زمزمه میکنند
هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند!!...
این همه دویدن و سراب!
این همه درخشش و سیاه!
تا كجا من اومدم؟
چطوري برگردم ؟
چه درازه سايه ام!
چه كبود پاهام!
من كجا خوابم برد ؟
يه چيزي دستم بود!
كجا از دستم رفت ؟
خوشا به حالتان كه مي توانيد گريه كنيد بخنديد
همين است
براي زندگي بيهوده دنبال معناي ديگري نگرديد
براي حفظ رضايت
نعمت انتظار و تلاش را شكرگزار باشيد
به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد