راننده وانتی که ادعا کرده که مهناز افشار عاشق اوست و همسر و مادرزنش در ایجاد عشق این دو با هم دست به یکی کرده*اند.
مصرف شیشه در کشور و به خصوص در تهران مدت*هاست که زنگ خطر را به صدا در آورده است و اگر چاره*ای برای آن اندیشیده نشود آتش آن، دامن امنیت جامعه را خواهد گرفت.
اصلی*ترین اثری که این ماده مخدر صنعتی دارد ایجاد توهم در مصرف کننده آن است و آمارها نشان می*دهد بسیاری از جنایات در کشور توسط همین معتادان متوهم صورت می*گیرد.
مدیرکل سابق پیشگیری ستاد مبارزه با موادمخدر در گفت*و*گویی از برخی توهمات معتادان به شیشه می*گوید که با آن*ها مواجه شده است.
وی در این گفت*وگو که همشهری جوان منتشر کرده است به تعدادی از این توهمات اشاره می*کند و در این رابطه می*گوید:
*یک نفر می*گفت من قدرتی دارم که اگر دولت از قدرت من استفاده کند خیلی به جامعه خدمت می*شود. می*گفت به مسئولان بگویید من را ببرند به شهرهایی که خشکسالی است تا آنجا بگویم باران بیاید و سرسبز شود.
*یک نفر می*گفت مردم ارزش من را نمی*دانند. من وقتی در خیابان ولیعصر قدم می*زنم همه درختان آنجا برای من تعظیم می*کنند.
*یک نفر دیگر می*گفت که برادرم با همسرم رابطه نامشروع دارد و من وقتی از پله*های خانه بالا می*روم او را می*بینم که پایین می*آید. این حرف*ها در حالتی گفته می*شد که برادر این فرد ۱۵ سال بود خارج از کشور زندگی می*کرد و طی این مدت یک بار هم ایران نیامده بود.
*یک شیشه*ای می*گفت من انسان نیستم. یک طرفم خر است و طرف دیگرم سگ. انسان*های دیگر را هم حیوانات دیگر می*نامید. مادرش می*گفت پسرم چشم برزخی پیدا کرده است؛ در صورتی که در توهم کامل بود.
*یک راننده وانتی هم توهم زده بود که مهناز افشار عاشق اوست و همسر و مادرزنش در ایجاد عشق این دو با هم دست به یکی کرده*اند.
مصرف شیشه در کشور و به خصوص در تهران مدت*هاست که زنگ خطر را به صدا در آورده است و اگر چاره*ای برای آن اندیشیده نشود آتش آن، دامن امنیت جامعه را خواهد گرفت.
اصلی*ترین اثری که این ماده مخدر صنعتی دارد ایجاد توهم در مصرف کننده آن است و آمارها نشان می*دهد بسیاری از جنایات در کشور توسط همین معتادان متوهم صورت می*گیرد.
مدیرکل سابق پیشگیری ستاد مبارزه با موادمخدر در گفت*و*گویی از برخی توهمات معتادان به شیشه می*گوید که با آن*ها مواجه شده است.
وی در این گفت*وگو که همشهری جوان منتشر کرده است به تعدادی از این توهمات اشاره می*کند و در این رابطه می*گوید:
*یک نفر می*گفت من قدرتی دارم که اگر دولت از قدرت من استفاده کند خیلی به جامعه خدمت می*شود. می*گفت به مسئولان بگویید من را ببرند به شهرهایی که خشکسالی است تا آنجا بگویم باران بیاید و سرسبز شود.
*یک نفر می*گفت مردم ارزش من را نمی*دانند. من وقتی در خیابان ولیعصر قدم می*زنم همه درختان آنجا برای من تعظیم می*کنند.
*یک نفر دیگر می*گفت که برادرم با همسرم رابطه نامشروع دارد و من وقتی از پله*های خانه بالا می*روم او را می*بینم که پایین می*آید. این حرف*ها در حالتی گفته می*شد که برادر این فرد ۱۵ سال بود خارج از کشور زندگی می*کرد و طی این مدت یک بار هم ایران نیامده بود.
*یک شیشه*ای می*گفت من انسان نیستم. یک طرفم خر است و طرف دیگرم سگ. انسان*های دیگر را هم حیوانات دیگر می*نامید. مادرش می*گفت پسرم چشم برزخی پیدا کرده است؛ در صورتی که در توهم کامل بود.
*یک راننده وانتی هم توهم زده بود که مهناز افشار عاشق اوست و همسر و مادرزنش در ایجاد عشق این دو با هم دست به یکی کرده*اند.