امام على(عليه السلام) فرمود:
روزى من و فاطمه(سلام الله علیها) خدمت رسول خدا(صلى الله عليه و اله) رسيديم و آن حضرت را در حالى ديديم كه به شدّت گريه مى كرد.
من گفتم: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا! چرا گريه مى كنيد؟ رسول خدا(ص) فرمود:
اى على! علت گريه من اين است كه در شب معراج هنگامى كه مرا به آسمان بردند، عده اى از زنان امّت خود را ديدم كه به عذاب سخنى گرفتارند.
زنى را ديدم كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ بود و به انواع عذاب ها گرفتار بود. فاطمه(س) گفت: كار اين زنان در دنيا چه بوده كه خداوند انواع عقوبت ها براى ايشان مقرر كرده است؟
پیامبر(ص) فرمود: دخترم! زنى كه سرش مانند سر خوك و بدنش مانند بدن الاغ و به انواع عذاب و شكنجه ها گرفتار بود، زنى است كه در دنيا سخن چين و دروغ گو بوده است.
(بحار الانوار، ج 8، ص 309)
روزى مردى نزد اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره شخصى بدگويى و سخن چينى كرد. حضرت به او فرمود:
اى مرد! من در مورد اين مطلبى كه گفتى تحقيق مى كنم. اگر راست باشد، بر تو خشمناك مى شوم. اگر دروغ باشد، مجازاتت مى كنم. ولى اگر از عمل ناپسندت پشيمان شده اى، همين حالا تو را مى بخشم. آن مرد گفت: اى امير مؤمنان! مرا ببخش كه ديگر هرگز بدگويى و سخن چينى كسى را نخواهم كرد.
(جامع السعادات، ج 2، ص 279)