«غيبت» مانند بسيارى از صفات زشت، به تدریج به صورت يك بيمارى روانى در مى آيد، به طوری كه غيبت كننده از كار خود لذّت مى برد، و از اين كه آبروى مردم را می ريزد احساس رضایت و خشنودى مى كند، و اين يكى از مراحل بسيار خطرناك اخلاقى است.
اينجاست كه غيبت كننده بايد قبل از هر چيز به درمان انگيزه هاى درونى غيبت بپردازد، انگيزه هايى همچون «بخل»، «حسادت»، «كينه توزى»، «دشمنی» و «خود برتر بينى»
بايد از طريق خودسازى و تفكّر در عواقب سوء اين صفات زشت و نتايج شومى كه به بار مى آورد، و همچنين از طريق رياضت نفس، اين آلودگيها را از جان و دل بشويد، تا بتواند زبان را از آلودگى به غيبت باز دارد.
سپس توبه کند، و از آنجا كه غيبت جنبه «حقّ الناس» دارد، اگر به غيبت شونده دسترسى دارد و مشكل تازه اى ايجاد نمى كند، از او عذرخواهى كند و حلالیت بطلبد، هر چند به صورت سربسته باشد. به عنوان مثال بگويد: «من گاهى بر اثر نادانى و بى خبرى، غيبت شما را كرده ام، مرا ببخش»
و اگر دسترسى به آن شخص ندارد، يا از دنيا رفته است، براى او طلب استغفار كند، و در حقش دعا کند، و عمل نيك انجام دهد، شايد به بركت آن، خداوند متعال وى را ببخشد و طرف مقابل را راضى كند.
تفسير نمونه، ج 22، ص 193