Quantcast
Channel: جامعه مجازی دانشگاه پیام نور - همه انجمن ها
Viewing all articles
Browse latest Browse all 11241

با نسریـن مقانـلو دربـاره زنـدگی شخـصی و هنـری‌اش

$
0
0

با نسریـن مقانـلو دربـاره زنـدگی شخـصی و هنـری‌اش

[تصویر: 01.jpg]

نسرین مقانلو متولد اول تیرماه ۱۳۴۷ است. دیپلم کامپیوتر دارد. از سال 1370 با فیلم قربانی (رسول صدرعاملی) و امید (حبیب کاوش) به سینما آمد. اما شاید در فیلم همسر (مهدی فخیم‌زاده) بیشتر دیده شد و پس از بازی در فیلم نابخشوده (ایرج قادری) چند سالی را خارج از کشور گذراند. پس از بازگشت به ایران بار دیگر بازی در سینما را با حضور در فیلمهای نه چندان خوب ادامه داد تا اینکه به عنوان یکی از نقشهای اصلی فیلم مهمان مامان (داریوش مهرجویی) انتخاب شد. بازی روان و فوق العاده او، نام او را به عنوان یک بازیگر توانا مطرح کرد.

همسر وی از فوتبالیستهای سابق است. مقانلو هم اکنون دو فرزند دارد که آمریکا زندگی می‌کنند اما خود به ایران برگشته و می‌گوید زندگی در ایران را ترجیح می‌دهد ... "زندگی ایرانی" سخنان نسرین مقانلو را این طور نوشت:

آدم‌هایی شبیه او؛ آن هم در این دوره و زمانه به جرات "کیمیا" هستند. دلیلش را خودتان در حرف‌هایی که به ما زده، خواهید فهمید. او بیشتر شبیه یک مرد است تا زن! قدیم ترها اصولاً مردها القاب با معرفت و عشقی و به قول بعضی‌ها لوتی را یدک می‌کشیدند، اما انگار بعضی وقت‌ها فرمولاسیون یکسری چیزها را هم می‌توان دستکاری کرد! "نسرین مقانلو" در روزگاری که اغلب ما به فکر خودمان و خودمان و خودمان هستیم، جور دیگری به زندگی، آدم‌ها، فرزندان و حتی وطنش نگاه می‌کند و انگار عینک زندگانی‌اش مارک دارتر از عینک خیلی از ماست.


[تصویر: 02.jpg]

فرقی نمی‌کند الان که دارید این ایمیل را می‌خوانید صبح است، آفتاب وسط آسمان قرار گرفته یا در حال غروب و تاریکی است. مهم این است که یک روز خاطره‌انگیز را به بهانه این گفتگو کنار هم تجربه کنیم. "نسرین مقانلو" عاشقانه و البته خالص و بی غل و غش مثل همیشه روبروی ما نشست و حرف‌هایش هم مثل شخصیت نازنینش ناب و دلنشین بود.

[تصویر: ceonex1.gif] با فیلم عیاری وارد سینما شدم

من به واسطه فعالیت پدرم در رشته موسیقی و مادرم در تئاتر با فضای هنر آشنایی کامل داشتم، به همین دلیل از زمان کودکی و نوجوانی فعالیتم در زمینه تئاتر و نمایش را شروع کردم، اما زمانی که تصمیم گرفتم فعالیت حرفه‌ای‌ام را در سینما را شروع کنم، با فیلم "دو نیمه سیب" کیانوش عیاری استارت زدم. یادم است برای بازی در این فیلم به همراه مادرم به رستوران رفتیم و اولین حضور من در سینما با کار آقای عیاری رقم خورد. فردای همان روز آقای عیاری به "رسول صدرعاملی" گفت یک دختر تازه وارد معرفی‌ات می‌کنم که همانی است که برای فیلمت دنبالش می‌گشتی؛ بنابراین با بازی در فیلم "قربانی" دومین تجربه‌ام رقم خورد و بلافاصله بعد از آن آقای "تورج منصوری" برای بازی در "بازیچه" از من دعوت کردند و سپس در "امید" آقای حبیب کاوش به ایفای نقش پرداختم. همه اینها در همان سالی اتفاق افتاد که آقای "ابوالفضل پورعرب" هم مشغول بازی در فیلم "عروس" بودند و در جشنواره فیلم فجر آن سال فیلم هر دویمان حضور پیدا کرد، اما هنوز نمی‌دانم چرا آن سال به جز "قربانی"، حدود دو سال از پخش "بازیچه" و "امید" جلوگیری کردند!


[تصویر: 03.jpg]

بعد از آن اتفاقات در کار "همه دختران من" آقای صلح میرزایی بازی کردم و با خودم به این نتیجه رسیدم که اگر قرار است کارهایی که در سینما بازی می‌کنم پخش نشود، بهتر است مدتی در آن فعالیت نکنم، به همین خاطر دوباره به اداره تئاتر برگشتم و کارم را همانجا ادامه دادم تا اینکه آقایان دستگردی و پاکدل آنجا از من دعوت کردند برای بازی در سریال تلویزیونی "لبخند زندگی" با حضور پیشکسوت عزیزم خانم "ثریا قاسمی" که اولین حضور در تلویزیون هم برای من اتفاق افتاد. بلافاصله بعد از پایان "لبخند زندگی"، فیلم "آخرین سند" پیشنهاد شد که زمانی پخش شد که "امید" و "بازیچه" هم رفع ممنوعیت شده بودند و همزمان ۳ فیلم روی پرده داشتم.

[تصویر: ceonex1.gif] سطحی نگر نیستم

چون سطحی نگر نیستم و همیشه آن روی زندگی را هم می‌بینم. دوست دارم همیشه در پس ذهن مردم همان شخصیتی که دوستم دارند باقی بمانم. این واقعیت زندگی است که چه بخواهید و چه نخواهید، بالاخره یک روز مجبور به رفتن خواهید بود. بهتر است آدم‌ها با واقعیت زندگی کنند، حتی اگر تلخ باشد؛ مثلاً من از ۲۰ ، ۱۹ سالگی کارم را شروع کرده‌ام و الان می‌بینم ۴۳ سالم است؛ این را که نمی‌توانم کتمان کنم! "رویا" شیرین است، اما کم اتفاق می‌افتد؛ رویای من این بود که یک بازیگر شوم، همین اتفاق هم افتاد و رویای بعدی‌ام این بود که بتوانم جایگاهی به دست بیاورم که به واسطه‌اش همیشه در قلب مردمم باشم.


[تصویر: 04.jpg]

همیشه به خدا گفتم ازت می‌خواهم هیچ وقت سلامت جسم و روح و اعتبار هیچ بنده‌ای را نگیری و این را برای خودم هم خواسته‌ام؛‌ اگر این سه اصل را داشته باشی، خدا کمکت می‌کند به هر آنچه در زندگی می‌خواهی برسی.

[تصویر: ceonex1.gif] ماجرای ازدواج من

سر فیلم "همسر" آقای فخیم‌زاده بود که به خاطر اسمش سرنوشت من را رقم زد و در همان گیرودار ساختش بودیم که برای خواستگاری از من به منزلمان آمدند و بعد از ۵ ، 6 سال کار مداوم در عرصه‌های مختلف،‌ با همسرم ازدواج کردم و به آمریکا رفتیم. البته سالی یک بار به ایران می‌آمدم و به صورت ناپیوسته کارهایی انجام می‌دادم، مثل کار "نابخشوده" مرحوم "ایرج قادری" که هنگام بارداری پسر بزرگم اتفاق افتاد یا "بن بست" اصغر نعیمی که با "فرهاد اصلانی" و "دکتر عزیزی" بازی کردم یا کارهای دیگر، اما چون گرین کارت آمریکا داشتم، مجاز نبودم بیشتر از ۳۴ ماه در ایران بمانم و باید برمی‌گشتم.

[تصویر: ceonex1.gif] ازدواج، فرصتی برای امتحان کردن خودم

[تصویر: 05.jpg]

با ازدواج، عاشق شدم و با خودم فکر کردم این بهترین فرصت برای امتحان کردن خودم است که آیا می‌توانم مدتی از آنچه دوست دارم، دور باشم یا نه! آن ۱۰ سال خیلی بر من سخت گذشت؛ بسیار دلتنگ بودم، خیلی شب‌ها می‌نشستم برنامه "چشم‌انداز" را می‌دیدم، همکارانم را نگاه می‌کردم، گریه می‌کردم، فیلم‌هایی را که بازی کرده بودم را نگاه می‌کردم و... همسرم هم همیشه بابت این دلتنگی من ناراحت بود و همیشه می‌گفت من هر کاری برای تو بکنم، خوشحال نیستی! واقعاًَ‌ همیشه از او ممنونم که بعد از ازدواج‌مان کاملاً حمایتم کرد و همچنین بچه‌هایم که شرایط زندگی و دوری‌ام را تحمل می‌کنند و با این موضوع که هر ۲۳ سال یک بار به ایران می‌آیند و کنارم هستند یا من تنها سالی چند بار می‌توانم پیش‌شان بروم، کنار آمده‌اند. واقعاً خیلی سخت است که هم زندگی هنری‌ات را داشته باشی و هم زندگی شخصی‌ات را. اما همه اینها را مدیون همسر و بچه‌هایم هستم که اجازه دادند برگردم و دوباره همان کاری را انجام دهم که دغدغه و مورد علاقه‌ام است.

Viewing all articles
Browse latest Browse all 11241

Trending Articles