گناه بسیاری از زن ها چیست که همسرانشان مردانه عمل نمی کنند؟ مردانی که در حمایت کردن از خانواده ضعیف عمل می کنند، مردانی که در تصمیم گیری تردید دارند، مردانی که خودشان را طعمه ی سوء استفاده کنندگان و کلاهبرداران قرار می دهند، نمی توانند از زنانشان توقع زن بودن داشته باشند! زنی می تواند زنانه رفتار کند که در کنار یک "مرد" زندگی کند. زنی که همیشه مجبور است وظایف مردانه ی همسرش را انجام دهد، هیچگاه لذت زن بودن را درک نخواهد کرد.
شاید شما هم دیده باشید زنانی را که اجازه ی حرف زدن یا تصمیم گرفتن به همسرشان نمی دهند و نه تنها حق مدیریت، بلکه حق استقلال شخصی او را در رای و نظر هم سلب می کنند. حتما از رفتار آنها احساس انزجار کرده اید. اما باید دید رفتار آن مرد چگونه بوده که همسرش با بی قراری و بی تابی به جای او عکس العمل نشان می دهد. چرا به جای او حرف می زند و تصمیم می گیرد؟
اگر مشکل آن زن استبداد است و در رفتار با همه ی نزدیکان و اطرافیانش این طور عمل می کند، حرجی بر مرد نیست و این زن است که باید اصلاح شود. اما اگر مسئله، استبداد نیست و مشکل از ضعف مرد است، در این صورت کسی که باید سرزنش شود مرد است.
زنی که تجربه کرده است اگر مثل مرد به میدان نیاید باید خسارتهای فراوانی بپردازد چگونه می تواند به همسرش اعتماد کند؟ هر جا از مسئله ای بی خبر بماند طولی نمی کشد که یک مشکل غافلگیر کننده یقه اش را می گیرد. او باید به ادارات مختلف سر بزند تا مشکلی را حل کند ولی در مرحله ی امضاء، لازم است سرپرست خانواده بیاید، اینجا دیگر خان هفتم رستم است مرحله راضی کردن سرپرست خانواده برای پا گذاشتن در مکانهای اداری!
زنی لذت زن بودن را می فهمد که اگر پولی از شوهرش دریافت کرد نگران نباشد که آن را از کجا آورده و کی قرار است تاوان آن را پس بدهد. [b]هر زنی چنانچه در پناه مردی با کفایت و مقتدر قرار گیرد، خواه نا خواه به نقش زنانگی خود روی می آورد و واقعا از زن بودنش لذت خواهد برد. [/b]
[b]
زنان شریک زندگی اند
در مقابل مردان ضعیف و بی اراده، مردانی هستند مستبد و با طرز فکرهای قجری! زنهای اینها مجبور نیستند هم زن باشند هم مرد، بلکه باید فقط بچه باشند. اینکه می گوییم مرد باید وظایف خودش را با اقتدار و توانایی کامل به عهده بگیرد به این معنا نیست که زن را بی خبر بگذارد و او را از حق نظر و انتخاب محروم سازد. مرد موظف است وظایف و مسئولیتهای خودش را به دوش بگیرد اما حق ندارد زن را بی خبر بگذارد و با او مثل یک کودک رفتار کند. زن شریک زندگی است و شرکاء باید از کارهای هم مطلع و راضی باشند. اما این اطلاع و رضایت، مانع تقسیم وظایف نیست.
مردانی که همسرانشان را به حساب نمی آورند، همسرانشان را به سمت مصرف گرایی، ولخرجی و قدرناشناسی سوق می دهند.
معمولا پر مصرفترین زنان زنانی هستند که جیب خودشان را از جیب همسرشان جدا می دانند. لذا وقتی پولی از همسر به چنگ می آورند ، دلیلی نمی بینند در خرج آن ملاحظه کنند. این پول مثل پول مفتی است که از یک غریبه به دست آمده است.
به لحاظ روانشناسی ، کسی که مورد مشورت قرار نمی گیرد با هر تصمیمی که گرفته شود مخالفت خواهد ورزید و همواره انتقاد خواهد کرد. سرسختی های زنان وقتی اوج می گیرد که خودشان را در زندگی دارای نقش نمی بینند و احساس می کنند نظرشان اهمیتی ندارد. مردانی که خیلی خودسرانه عمل می کنند ناگزیرند همواره نق زدن زنان را تحمل کنند هرچند عملکردشان همیشه به سود خانواده باشد. مردها باید به زنان حق بدهند که مثل یک شریک دلسوز در انتخابها و تصمیمگیریها دخالت داشته باشند اما به جای مرد مجری نشوند.
بنابراین آنچه به صلاح همسران است این است که مسئولیتهای مردانه به دوش مرد واقع شود اما زن هم به عنوان ناظر و شریک پابه پای مرد حرکت کند و کنار گذاشته نشود. در این صورت امید به همراهی و همدلی زن و شوهر و ایجاد تفاهم و توافق نظرشان بیشتر خواهد بود.
شاید شما هم دیده باشید زنانی را که اجازه ی حرف زدن یا تصمیم گرفتن به همسرشان نمی دهند و نه تنها حق مدیریت، بلکه حق استقلال شخصی او را در رای و نظر هم سلب می کنند. حتما از رفتار آنها احساس انزجار کرده اید. اما باید دید رفتار آن مرد چگونه بوده که همسرش با بی قراری و بی تابی به جای او عکس العمل نشان می دهد. چرا به جای او حرف می زند و تصمیم می گیرد؟
اگر مشکل آن زن استبداد است و در رفتار با همه ی نزدیکان و اطرافیانش این طور عمل می کند، حرجی بر مرد نیست و این زن است که باید اصلاح شود. اما اگر مسئله، استبداد نیست و مشکل از ضعف مرد است، در این صورت کسی که باید سرزنش شود مرد است.
زنی که تجربه کرده است اگر مثل مرد به میدان نیاید باید خسارتهای فراوانی بپردازد چگونه می تواند به همسرش اعتماد کند؟ هر جا از مسئله ای بی خبر بماند طولی نمی کشد که یک مشکل غافلگیر کننده یقه اش را می گیرد. او باید به ادارات مختلف سر بزند تا مشکلی را حل کند ولی در مرحله ی امضاء، لازم است سرپرست خانواده بیاید، اینجا دیگر خان هفتم رستم است مرحله راضی کردن سرپرست خانواده برای پا گذاشتن در مکانهای اداری!
زنی لذت زن بودن را می فهمد که اگر پولی از شوهرش دریافت کرد نگران نباشد که آن را از کجا آورده و کی قرار است تاوان آن را پس بدهد. [b]هر زنی چنانچه در پناه مردی با کفایت و مقتدر قرار گیرد، خواه نا خواه به نقش زنانگی خود روی می آورد و واقعا از زن بودنش لذت خواهد برد. [/b]
[b]
زن شریک زندگی است و شرکاء باید از کارهای هم مطلع و راضی باشند. اما این اطلاع و رضایت، مانع تقسیم وظایف نیست
[/b]یک زن به شرطی می تواند زن باشد که همسرش را واقعا مسئول و توانا ببیند و نیازی به دخالت در امور او احساس نکند. برای عدم دخالت، اعتماد و آرامش لازم است. وقتی یک مرد نمی تواند این اعتماد و آرامش را ایجاد کند، همسرش هم نمی تواند یک زن باقی بماند. زنان شریک زندگی اند
در مقابل مردان ضعیف و بی اراده، مردانی هستند مستبد و با طرز فکرهای قجری! زنهای اینها مجبور نیستند هم زن باشند هم مرد، بلکه باید فقط بچه باشند. اینکه می گوییم مرد باید وظایف خودش را با اقتدار و توانایی کامل به عهده بگیرد به این معنا نیست که زن را بی خبر بگذارد و او را از حق نظر و انتخاب محروم سازد. مرد موظف است وظایف و مسئولیتهای خودش را به دوش بگیرد اما حق ندارد زن را بی خبر بگذارد و با او مثل یک کودک رفتار کند. زن شریک زندگی است و شرکاء باید از کارهای هم مطلع و راضی باشند. اما این اطلاع و رضایت، مانع تقسیم وظایف نیست.
مردانی که همسرانشان را به حساب نمی آورند، همسرانشان را به سمت مصرف گرایی، ولخرجی و قدرناشناسی سوق می دهند.
معمولا پر مصرفترین زنان زنانی هستند که جیب خودشان را از جیب همسرشان جدا می دانند. لذا وقتی پولی از همسر به چنگ می آورند ، دلیلی نمی بینند در خرج آن ملاحظه کنند. این پول مثل پول مفتی است که از یک غریبه به دست آمده است.
به لحاظ روانشناسی ، کسی که مورد مشورت قرار نمی گیرد با هر تصمیمی که گرفته شود مخالفت خواهد ورزید و همواره انتقاد خواهد کرد. سرسختی های زنان وقتی اوج می گیرد که خودشان را در زندگی دارای نقش نمی بینند و احساس می کنند نظرشان اهمیتی ندارد. مردانی که خیلی خودسرانه عمل می کنند ناگزیرند همواره نق زدن زنان را تحمل کنند هرچند عملکردشان همیشه به سود خانواده باشد. مردها باید به زنان حق بدهند که مثل یک شریک دلسوز در انتخابها و تصمیمگیریها دخالت داشته باشند اما به جای مرد مجری نشوند.
بنابراین آنچه به صلاح همسران است این است که مسئولیتهای مردانه به دوش مرد واقع شود اما زن هم به عنوان ناظر و شریک پابه پای مرد حرکت کند و کنار گذاشته نشود. در این صورت امید به همراهی و همدلی زن و شوهر و ایجاد تفاهم و توافق نظرشان بیشتر خواهد بود.