موسیقی - بهرام رادان بازیگر و خواننده آلبوم «روی دیگر» در یادداشتی درباره ویدیوی «جیغ» این آلبوم توضیحاتی ارائه داد.
رادان در این یادداشت که در سایت خبرسینما منتشر شده نوشته است:
«یادداشتی از یک دوست محترم در رابطه با ویدئوى «جیغ» مربوط به آلبوم «روی دیگر» به طور همزمان در برخى وبسایتهاى زنجیرهاى منتشر شد که بنا به ملاحظاتی برایم تکلیف شد تا پاسخ نویسنده مذکور را بدهم و در اختیار سایت خبرسینما قرار دهم.
برادر محترم
نگاه من به قضیه موسیقی به هیچ عنوان کسب شهرت نبوده، چه بسا که شهرت را در این سالیان از سینما کسب کردم، بلکه بیان خلوتی از ذهنم بود که تمایل داشتم با زبان موسیقی بیان شود، نه ادعائى بوده و نه تغییر مسیرى!
در مورد موزیک ویدئوى «جیغ» هم مطلبی که شما نوشتهاید را خواندم. حقیقتاً از ذهن شما تعجب میکنم که تصور میکنید چنین مضامین شیطانی توسط من بیان شده و بیاغراق خندهام گرفت، خندهای تلخ برای ذهنیتی سیاه.
برداشت هاى متفاوت وگاه حیرت آور منحصر به این زمان نیست.
دوست بزرگوارى تعریف میکرد که چگونه چنین تفکرى حتى «هملت»، شاهکار معروف شکسپیر در قرن شانزده میلادى را در سالیان نه چندان دور تفسیرى ضدانقلابى دادند و مجوزش را باطل کردند.
حال نوبت شیطانپرست کردن گروه ما شده گویا!
برادر گرامى
داستان جیغ بر اساس تضاد درونی انسانهاست، به این خاطر خودم عهدهدار ایفای کل شخصیتها شدم.
جنگ میان خود با خود، نه به دینی ربط دارد نه به مذهبی نه به شیطانی، شهر ذهن انسان گناهکار است و پادشاه، نفس حاکم بر آن، که ضحاکوار کودک برایش قربانی میشود و غرق گناه است.
آدمیان، مردمان شهری هستند که همان ذهن انسان است از هر سن و سال.
نمای انسانها بر دار نمایی از مرگ است، مرگی که همواره در اطراف اوست.
محکوم در زندان ذهن، همان سرشت پاکى ست که محکوم به زجر کشیدن شده است (تا رفقای سابقم ته بکشند یک به یک)
و خود خواننده، وجدان بیدار شده است، وجدانى که بدنبال رهایى است، در آخر داستان هم در درون ذهن، زنده به گور میشود، غافل از اینکه خود یکی از مقصران این زنده به گور شدن است، دور تسلسلى که در نهاد بشر بوده از ازل تا ابد.
دوست عزیز
از منظر فوق این اثر شاید به جهاتى دینى هم باشد، گرچه نیت ما به سمت روحیات و اغتشاش درونى ذهن انسان بوده تا معنویتى خاص.
ولى حیرت من و دوستانم از تفکر و سو برداشت شیطانى، تلخ و سیاه شماست! علم و سواد من در مورد پدیدهای به نام شیطانپرستی مطمئناً به اندازه شما نیست، چون وجود چنین پدیدهاى را چنان بیارزش میدانم که هیچگاه نیازی به کنکاش در آن ندیدم، درست برعکس شما که از درک هر چیزى عاجزید، آن را شیطانى قلمداد میکنید.
اما اى انسان شریف، آیا فکر نمیکنید سیاهبینی شما و در ادامه توهم بیبدیلتان و نشر آن به طور همزمان در چند سایت چه اثر تخریبی در ذهن خوانندگان دارد؟
نمیدانم هدفتان از این سطور چه بوده، اما توصیه برادرانهام این است که با نگاهى بازتر آثار هنرى را ببینید تا این گونه زحمت گروهی از هنرمندان هموطنتان را دودستى تقدیم شیطان نکنید!
باقی مطالبتان در مورد شخصیت من و روحیات من بود که دراین مقاله نیازى به پاسخگویى به آن نیست، چرا که مردم ایران به خوبى در این سالها با من و طرز فکرهایم آشنا شدهاند که تلاش شما براى تغییر آن بیهوده باشد.
امیدوارم روزى فرصتى پیش آید تا درباره آنها نیز گفتوگو کنیم.