در پزشكی نوین، بسیار اتفاق میافتد كه بیماری، دچار مرگ موقت شده و پس از اندك زمانی دوباره به زندگی بازمیگردد.
این بیماران در تمام مدت مرگ موقت خود، یك سری از خاطرهها را تجربه میكنند كه به آنها ( NDE (near death experience یا تجربیات نزدیك مرگ میگویند .NDE ممکن است در بزرگسالان ویا کودکان اتفاق بیافتدویک نکته مهم این است که لازم نیست فرد از لحاظ فیزیکی مرده باشد(قطع تنفس یا قلب)تا NDE را تجربه کنند بلکه این تجربیات ممکن است تحت شرایط متفاوتی که زندگی با تهدید مواجه است رخ دهد.این شرایط ممکن است شامل یک تصادف غیر کشنده ترافیکی یا یک اتفاق یا تصادف در حین کوهنوردی ویا هنگام تولد یک فرزند باشد.
در مورد این نوع از تجربیات، نكات مبهم بسیاری وجود دارد و تحقیقات بسیاری بر روی این خاطرات در حال انجام است اما یكی از نكات جالب در مورد این تجربیات این است كه صرفنظر از نوع فرهنگها، ادیان و نژادهای انسان، این خاطرات ماهیت و كیفیت مشابهی داشته و در بسیاری از افراد یكسان است.
آنچه که واضح ومبرهن است NDE یک توهم یا عدم توانایی یا کارایی مغزی نیست بلکه یک تجربه واقعی است . زمانیکه از تجربه کنندگان سوال می گردد که آیا این تصاویری که دیده اید همانند خواب بوده متفق القول جواب منفی می دهند. تمام این تجربیات بطور وسیع و مستند در فرهنگ پزشکی ثبت شده است .لذا کسانیکه بهNED به دیده شک وتردید می نگرند هرگز قادر به یافتن یک توصیف بیولوژیکی یا فیزیولوژیکی در آینده نخواهند بود.در این صفحه ما تعدادی از این خاطرات را در افراد مشهور مرور میكنیم .
جین سیمور ( jane seymour)
بازیگر زنی كه در فیلمهای كلاسیك بازی میكرد و در سریال پزشك دهكده نقش دكتر كوئین را داشت، در ۳۶ سالگی دچار سرماخوردگی شدید شد و در اثر حساسیت به تزریق آمپول پنی سیلین دچار ایست قلبی گردید.
او اینگونه میگوید : من بدن خود را ترك كردم. من میتوانستم خودم را در تختخواب ببینم. عدهای دور و بر من جمع شده بودند. به یاد میآورم كه آنها سعی میكردند تا من را به زندگی بازگردانند .
من در بالای آنها بودم و از گوشه اتاق به پایین نگاه میكردم . آنها سوزنها را به بدن من میزدند و سعی میكردند تا من را پایین نگاه دارند .
به یاد میآورم كه تمام زندگی من از پیش چشمانم گذشت اما در آن لحظه به بردن جایزه و چیزهایی شبیه به این فكر نمیكردم .
تنها چیزی كه نگران آن بودم این بود كه میخواستم به زندگی برگردم چون نمیخواستم كس دیگری از بچههایم مراقبت كند .
من در چنین افكاری غوطه ور بودم " نه، من نمیخواهم بمیرم. من برای ترك كردن بچههایم آماده نیستم "
سپس در آن هنگام به خدا گفتم " اگر تو آنجا هستی، خدایا، اگر تو واقعا وجود داری و اگر من زنده بمانم، هیچوقت دوباره نام تو را بیهوده نخواهم آورد ".
با اینكه برای حدود سی ثانیه مرده بودم، میتوانم به یاد بیاورم كه از دكترم خواهش میكردم تا من را به زندگی برگرداند. من اراده كرده بودم كه نمیرم . سپس ناگهان جین خود را در بدن خودش یافت .
الیزابت تایلور (Elizabeth Taylor )
بازیگر زن اهل انگلیس، از هنگامیكه روی تخت عمل جراحی مرده بود میگوید. او به یاد میآورد كه از داخل یك تونل به سمت یك نور روشن سفید رنگ میرفت. در برنامهی لاری كینگ در شبكه CNN، ستاره افسانهای هالیوود میگفت كه چگونه برای پنج دقیقه بر روی تخت اتاق عمل مرده بود .
خانم تایلور میگفت كه او از نظر بالینی مرده بود و روح" میشل تاد "، یكی از شوهران قبلیاش كه در گذشته عاشق او بوده است را دیده است . او میخواست كه با تاد بماند ولی، تاد به او گفته است كه كاری بر عهده الیزابت است و زندگی منتظر او است، "سپس او من را به سوی زندگی كشاند ".
برای احیای خانم تایلور و بازگرداندن او به زندگی یازده نفر از پزشكان و پرستاران تلاش كردند. وقتی كه من نور را دیدم به من گفته شد كه مرده ام. واقعاً گفتن و شرح دادن آن برای من مشكل است، به خاطر اینكه آن صدا حالتی باستانی داشت .
این در حدود پنجاه ثانیه پایانی اتفاق افتاد و من پس از آن "تاد" را دیدم . ( تاد همسر سوم تایلور بود كه در یك حادثه هوایی در سال ۱۹۵۸ كشته شده بود ).
وقتی من به آنجا برگشتم حدود یازده نفر در آن اتاق بودند. من برای حدود پنج دقیقه رفته بودم . آنها من را به زندگی فرستادند تا مرگ من را به عنوان یك اخطار بر روی دیوار بچسبانند !
من این جریان را به بقیه مردم گفتم و پس از آن به گروه دیگری از مردم و پس از آن فكر كردم " وای، آن صداها واقعا ترسناك بودند "، من فكر كردم بهتر است چیزی نگویم.
برای مدتی طولانی، من چیزی درباره آن نگفتم و هنوز هم برای من مشكل است كه درباره آن حرف بزنم . اما من آن را با بیماران مبتلا به ایدز درمیان گذاشتم چرا كه من از مرگ نمیترسم چون آنجا بودم. در یك مصاحبه دیگر با مجله ایدز "لیز" NDE خود را دوباره شرح داد : من داخل آن تونل رفتم، نور سفید و مایك ( تاد ) را دیدم . گفتم مایك، هر جا كه تو هستی من هم میخواهم آنجا باشم و مایك گفت نه عزیزم، تو باید برگردی، كارهای مهمیاست كه تو باید انجام دهی .
تو نباید تسلیم مرگ شوی .
تحقیقات بر روی NDE از این جهت بسیار مشكل است كه معمولاً در این موارد فرد دچار مرگ موقت شده و دستگاهی كه بتواند این خاطرات را ببیند یا اندازه گیری كند در حال حاضر وجود ندارد .
تا به حال تحقیقات فقط بر اساس خاطرات افرادی كه این تجربه را داشتهاند انجام شده است و همچنان ادامه دارد .
شارون استون
در سپتامبر سال ۲۰۰۱ شارون استون دچار خونریزی مغزی شد و در بیمارستان بستری شد.
ستاره مشهور سینما از مرگ مغزی خود میگوید.
او میگوید: ناگهان سردرد شدیدی را در سمت چپ سرم احساس كردم، فكر كردم سرم دارد می تركد، درد آنقدر شدید بود كه من نمی توانستم از جای خود حركت كنم و بر روی مبل افتادم.
با همسرم كه در خارج از شهر بود تماس گرفتم و به او گفتم، فكر كنم من دچار سكته مغزی شدهام.
در زندگی حرفهای فكر میكنم بسیار این جملهها را گفتهام كه، من دچار سكته قلبی شدهام، من دچار سكته قلبی شدهام و...
او تجربه دیدن نور سفید را هنگام آسیب مغزی خود داشته است.
در گفتگو با USA Today او میگوید:نور سفیدی به شكل گردباد بسیار بزرگ در بالای سر من بود و من به داخل آن گردباد كشیده شدم.سپس برخی از دوستانم را دیدم اما بسیار سریع، همه چیز تمام شد، من برگشتم، داخل اتاق بودم و داخل بدن خودم.
استون در اثر یك ضایعه عروقی در رگهای زیرین مغز دچار علایم مرگ مغزی شده بود.
پس از سردرد شدید در سانفرانسیسكو، او توسط همسرش "فیل برونشتاین" به سرعت به بیمارستان برده شد.
پزشكان گفتند كه شارون استون در اثر یك آنوریسم (نوعی ضایعه برآمده عروقی) در مغز خود دچار خونریزی مغزی شده است.
من یك سفر واقعی به جایی داشتم كه هم اینجا بود و هم نبود، یك تجربه عجیب كه بر روی من تاثیر گذاشت، تجربهای كه مشابه آن در دنیا تكرار نخواهد شد.
در حال حاضر او از نظر جسمی، سلامت است اما هنوز هم گاهی از سردرد، رنج میبرد.
استون معتقد است كه تجربه نزدیك مرگ او، زندگی او را دگرگون كرده است.
جرج لوكاس، كارگردان فیلم معروف جنگ ستارگان
جرج در جوانی بسیار خیالباف و كم رو بوده است و نیز، بسیار به مسابقات رانندگی علاقه داشته است.
سه روز قبل از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، در یك تصادف شدید رانندگی به شدت آسیب دید و سه روز بین مرگ و زندگی بود و برای حدود دو هفته در بیمارستان بستری بود.
در مورد آن روزها جرج میگوید: شما نمیتوانید چنین تجربهای در دنیا داشته باشید و تا چنین تجربهای نداشته باشید، نمیتوانید این را احساس كنید كه علتی برای بودن شما در اینجا وجود دارد.
من فهمیدم كه باید در زندگی سعی كنم تا علت بودن خود را در دنیا كشف كنم و این كار را به پایان برسانم.
این بیماران در تمام مدت مرگ موقت خود، یك سری از خاطرهها را تجربه میكنند كه به آنها ( NDE (near death experience یا تجربیات نزدیك مرگ میگویند .NDE ممکن است در بزرگسالان ویا کودکان اتفاق بیافتدویک نکته مهم این است که لازم نیست فرد از لحاظ فیزیکی مرده باشد(قطع تنفس یا قلب)تا NDE را تجربه کنند بلکه این تجربیات ممکن است تحت شرایط متفاوتی که زندگی با تهدید مواجه است رخ دهد.این شرایط ممکن است شامل یک تصادف غیر کشنده ترافیکی یا یک اتفاق یا تصادف در حین کوهنوردی ویا هنگام تولد یک فرزند باشد.
در مورد این نوع از تجربیات، نكات مبهم بسیاری وجود دارد و تحقیقات بسیاری بر روی این خاطرات در حال انجام است اما یكی از نكات جالب در مورد این تجربیات این است كه صرفنظر از نوع فرهنگها، ادیان و نژادهای انسان، این خاطرات ماهیت و كیفیت مشابهی داشته و در بسیاری از افراد یكسان است.
آنچه که واضح ومبرهن است NDE یک توهم یا عدم توانایی یا کارایی مغزی نیست بلکه یک تجربه واقعی است . زمانیکه از تجربه کنندگان سوال می گردد که آیا این تصاویری که دیده اید همانند خواب بوده متفق القول جواب منفی می دهند. تمام این تجربیات بطور وسیع و مستند در فرهنگ پزشکی ثبت شده است .لذا کسانیکه بهNED به دیده شک وتردید می نگرند هرگز قادر به یافتن یک توصیف بیولوژیکی یا فیزیولوژیکی در آینده نخواهند بود.در این صفحه ما تعدادی از این خاطرات را در افراد مشهور مرور میكنیم .
جین سیمور ( jane seymour)
بازیگر زنی كه در فیلمهای كلاسیك بازی میكرد و در سریال پزشك دهكده نقش دكتر كوئین را داشت، در ۳۶ سالگی دچار سرماخوردگی شدید شد و در اثر حساسیت به تزریق آمپول پنی سیلین دچار ایست قلبی گردید.
او اینگونه میگوید : من بدن خود را ترك كردم. من میتوانستم خودم را در تختخواب ببینم. عدهای دور و بر من جمع شده بودند. به یاد میآورم كه آنها سعی میكردند تا من را به زندگی بازگردانند .
من در بالای آنها بودم و از گوشه اتاق به پایین نگاه میكردم . آنها سوزنها را به بدن من میزدند و سعی میكردند تا من را پایین نگاه دارند .
به یاد میآورم كه تمام زندگی من از پیش چشمانم گذشت اما در آن لحظه به بردن جایزه و چیزهایی شبیه به این فكر نمیكردم .
تنها چیزی كه نگران آن بودم این بود كه میخواستم به زندگی برگردم چون نمیخواستم كس دیگری از بچههایم مراقبت كند .
من در چنین افكاری غوطه ور بودم " نه، من نمیخواهم بمیرم. من برای ترك كردن بچههایم آماده نیستم "
سپس در آن هنگام به خدا گفتم " اگر تو آنجا هستی، خدایا، اگر تو واقعا وجود داری و اگر من زنده بمانم، هیچوقت دوباره نام تو را بیهوده نخواهم آورد ".
با اینكه برای حدود سی ثانیه مرده بودم، میتوانم به یاد بیاورم كه از دكترم خواهش میكردم تا من را به زندگی برگرداند. من اراده كرده بودم كه نمیرم . سپس ناگهان جین خود را در بدن خودش یافت .
الیزابت تایلور (Elizabeth Taylor )
بازیگر زن اهل انگلیس، از هنگامیكه روی تخت عمل جراحی مرده بود میگوید. او به یاد میآورد كه از داخل یك تونل به سمت یك نور روشن سفید رنگ میرفت. در برنامهی لاری كینگ در شبكه CNN، ستاره افسانهای هالیوود میگفت كه چگونه برای پنج دقیقه بر روی تخت اتاق عمل مرده بود .
خانم تایلور میگفت كه او از نظر بالینی مرده بود و روح" میشل تاد "، یكی از شوهران قبلیاش كه در گذشته عاشق او بوده است را دیده است . او میخواست كه با تاد بماند ولی، تاد به او گفته است كه كاری بر عهده الیزابت است و زندگی منتظر او است، "سپس او من را به سوی زندگی كشاند ".
برای احیای خانم تایلور و بازگرداندن او به زندگی یازده نفر از پزشكان و پرستاران تلاش كردند. وقتی كه من نور را دیدم به من گفته شد كه مرده ام. واقعاً گفتن و شرح دادن آن برای من مشكل است، به خاطر اینكه آن صدا حالتی باستانی داشت .
این در حدود پنجاه ثانیه پایانی اتفاق افتاد و من پس از آن "تاد" را دیدم . ( تاد همسر سوم تایلور بود كه در یك حادثه هوایی در سال ۱۹۵۸ كشته شده بود ).
وقتی من به آنجا برگشتم حدود یازده نفر در آن اتاق بودند. من برای حدود پنج دقیقه رفته بودم . آنها من را به زندگی فرستادند تا مرگ من را به عنوان یك اخطار بر روی دیوار بچسبانند !
من این جریان را به بقیه مردم گفتم و پس از آن به گروه دیگری از مردم و پس از آن فكر كردم " وای، آن صداها واقعا ترسناك بودند "، من فكر كردم بهتر است چیزی نگویم.
برای مدتی طولانی، من چیزی درباره آن نگفتم و هنوز هم برای من مشكل است كه درباره آن حرف بزنم . اما من آن را با بیماران مبتلا به ایدز درمیان گذاشتم چرا كه من از مرگ نمیترسم چون آنجا بودم. در یك مصاحبه دیگر با مجله ایدز "لیز" NDE خود را دوباره شرح داد : من داخل آن تونل رفتم، نور سفید و مایك ( تاد ) را دیدم . گفتم مایك، هر جا كه تو هستی من هم میخواهم آنجا باشم و مایك گفت نه عزیزم، تو باید برگردی، كارهای مهمیاست كه تو باید انجام دهی .
تو نباید تسلیم مرگ شوی .
تحقیقات بر روی NDE از این جهت بسیار مشكل است كه معمولاً در این موارد فرد دچار مرگ موقت شده و دستگاهی كه بتواند این خاطرات را ببیند یا اندازه گیری كند در حال حاضر وجود ندارد .
تا به حال تحقیقات فقط بر اساس خاطرات افرادی كه این تجربه را داشتهاند انجام شده است و همچنان ادامه دارد .
شارون استون
در سپتامبر سال ۲۰۰۱ شارون استون دچار خونریزی مغزی شد و در بیمارستان بستری شد.
ستاره مشهور سینما از مرگ مغزی خود میگوید.
او میگوید: ناگهان سردرد شدیدی را در سمت چپ سرم احساس كردم، فكر كردم سرم دارد می تركد، درد آنقدر شدید بود كه من نمی توانستم از جای خود حركت كنم و بر روی مبل افتادم.
با همسرم كه در خارج از شهر بود تماس گرفتم و به او گفتم، فكر كنم من دچار سكته مغزی شدهام.
در زندگی حرفهای فكر میكنم بسیار این جملهها را گفتهام كه، من دچار سكته قلبی شدهام، من دچار سكته قلبی شدهام و...
او تجربه دیدن نور سفید را هنگام آسیب مغزی خود داشته است.
در گفتگو با USA Today او میگوید:نور سفیدی به شكل گردباد بسیار بزرگ در بالای سر من بود و من به داخل آن گردباد كشیده شدم.سپس برخی از دوستانم را دیدم اما بسیار سریع، همه چیز تمام شد، من برگشتم، داخل اتاق بودم و داخل بدن خودم.
استون در اثر یك ضایعه عروقی در رگهای زیرین مغز دچار علایم مرگ مغزی شده بود.
پس از سردرد شدید در سانفرانسیسكو، او توسط همسرش "فیل برونشتاین" به سرعت به بیمارستان برده شد.
پزشكان گفتند كه شارون استون در اثر یك آنوریسم (نوعی ضایعه برآمده عروقی) در مغز خود دچار خونریزی مغزی شده است.
من یك سفر واقعی به جایی داشتم كه هم اینجا بود و هم نبود، یك تجربه عجیب كه بر روی من تاثیر گذاشت، تجربهای كه مشابه آن در دنیا تكرار نخواهد شد.
در حال حاضر او از نظر جسمی، سلامت است اما هنوز هم گاهی از سردرد، رنج میبرد.
استون معتقد است كه تجربه نزدیك مرگ او، زندگی او را دگرگون كرده است.
جرج لوكاس، كارگردان فیلم معروف جنگ ستارگان
جرج در جوانی بسیار خیالباف و كم رو بوده است و نیز، بسیار به مسابقات رانندگی علاقه داشته است.
سه روز قبل از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان، در یك تصادف شدید رانندگی به شدت آسیب دید و سه روز بین مرگ و زندگی بود و برای حدود دو هفته در بیمارستان بستری بود.
در مورد آن روزها جرج میگوید: شما نمیتوانید چنین تجربهای در دنیا داشته باشید و تا چنین تجربهای نداشته باشید، نمیتوانید این را احساس كنید كه علتی برای بودن شما در اینجا وجود دارد.
من فهمیدم كه باید در زندگی سعی كنم تا علت بودن خود را در دنیا كشف كنم و این كار را به پایان برسانم.