داستان اول: ( ترک نماز و اثار ان )
زنی صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر (ص) آمد و گفت یا رسول الله ، اصحاب بروند كار خصوصی با شما دارم. اصحاب رفتند ، آن زن خدمت پیغمبر(ص) نشست، و گفت : یا رسول الله گناهی بزرگی مرتكب شده ام . پیغمبر ( ص ) فرمود : رحمت خدا بزرگتر از گناه تو است و با توبه گناه آمرزیده می شود ،
حال بگو گناهت چیست ؟ زن گفت : یا رسول الله ، من شوهر دارم ، زنا دادم و آبستن شدم ، بچه به دنیا آمد ، او را در خمره سركه خفه كردم ، و سركه های نجس را به مردم فروختم . پیامبر ( ص ) خیلی ناراحت شد ، و فرمود : می خواهی به تو بگویم چرا به درون این چاه گمراهی افتادی ؟
گمان می كنم نماز نمی خوانی و رابطه ات با خدا قطع
شده و دچار این فلاكت شده ای !
زنی صیحه زنان و دیوانه وار خدمت پیغمبر (ص) آمد و گفت یا رسول الله ، اصحاب بروند كار خصوصی با شما دارم. اصحاب رفتند ، آن زن خدمت پیغمبر(ص) نشست، و گفت : یا رسول الله گناهی بزرگی مرتكب شده ام . پیغمبر ( ص ) فرمود : رحمت خدا بزرگتر از گناه تو است و با توبه گناه آمرزیده می شود ،
حال بگو گناهت چیست ؟ زن گفت : یا رسول الله ، من شوهر دارم ، زنا دادم و آبستن شدم ، بچه به دنیا آمد ، او را در خمره سركه خفه كردم ، و سركه های نجس را به مردم فروختم . پیامبر ( ص ) خیلی ناراحت شد ، و فرمود : می خواهی به تو بگویم چرا به درون این چاه گمراهی افتادی ؟
گمان می كنم نماز نمی خوانی و رابطه ات با خدا قطع
شده و دچار این فلاكت شده ای !