از نظر جهان بینی اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل، به ضمیمه محرّک و انگیزه آن، ارزش دارد.
از دیدگاه قرآن کریم عمل بدون نیّت رضایت الهی در حقیقت یک کالبد مرده است که در یادداشت پیش رو آیاتی که به این دیدگاه تصریح کردهاند از نظر میگذرد.
«ادیسون» مخترع برق، چه زحمات جانکاهی برای این اختراع پربارش متحمل شد، و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد. آیا او نیز وارد بهشت میشود؟
گاهی سوالاتی درباره خلقت و معاد به ذهن انسان میرسد که پاسخ آن برای عموم مردم نامشخص و نیاز به متخصصینی دارد تا با تحقیق از منابع دست اول همچون کتاب آسمانی "قرآن" به آنها پاسخ دهند. یکی از این سوالات که ممکن است در ذهن برخی از مردم شکل گرفته باشد درباره این است که "آیا مخترعان و مکتشفان پاداش الهی دارند؟" حضرت آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه، جلد 10، صفحه 360 به این سوال پاسخ دادهاند :
سوال:
با مطالعه تاریخ علوم، اختراعات و اکتشافات میبینیم: جمعی از دانشمندان بشر، سالیان دراز زحمات طاقت فرسایی کشیدهاند، و انواع محرومیتها را تحمل کردهاند تا توانسته اند اختراع و اکتشافی کنند که باری از دوش همنوعانشان بردارند.
فیالمثل «ادیسون» مخترع برق، چه زحمات جانکاهی برای این اختراع پربارش متحمل شد، و شاید جان خود را در این راه نیز از دست داد، اما دنیایی را روشن ساخت، کارخانهها را به حرکت درآورد، و برکت اختراعش، چاههای عمیق درختان سر سبز، مزارع آباد به وجود آمد، و خلاصه چهره دنیا دگرگون شد.
چگونه میتوان باور کرد، او یا اشخاص دیگری همچون «پاستور» که با کشف میکروب، میلیونها انسان را از خطر مرگ رهائی بخشید و دهها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حکم اینکه فرضاً ایمان نداشتند، ولی افرادی که در عمرشان هیچ کار چشم گیری در راه خدمت به انسانها انجام ندادهاند جایشان در دل بهشت باشد؟
پاسخ:
از نظر جهان بینی اسلام، مطالعه نفس عمل به تنهایی کافی نیست، بلکه عمل، به ضمیمه محرّک و انگیزه آن، ارزش دارد.
از دیدگاه قرآن کریم عمل بدون نیّت رضایت الهی در حقیقت یک کالبد مرده است که در یادداشت پیش رو آیاتی که به این دیدگاه تصریح کردهاند از نظر میگذرد.
تأثیری که نیّتِ انسان روی کار و کار از مسیر نیّت در تکامل نفس و رسیدن انسان به سعادت ابدی دارد، یک تأثیر حقیقی و تکوینی است، نه قراردادی.
عمل بدون نیت ؛ کالبدی مرده است !
عمل بدون نیّت در حقیقت، یک کالبد مرده است که ارتباطی با دل و روح فاعل پیدا نمیکند و نتیجهای نمیبخشد.
رابطه اعمالی که در خارج انجام میدهیم با کمال نفس به وسیله نیّت و انگیزهای برقرار میشود که از سوی نفس به آن کار تعلق خواهد گرفت، بنابراین، اگر در عملی، نیّت نباشد یا نیّت صحیحی نباشد، آن عمل موجب کمالی برای نفس نخواهد بود.
روایات بسیاری هم به این مضمون وارد شده که ارزش کار هر کس به نیّت اوست. بنابراین نتیجه میگیریم نیّت ارزش بخش، نیّتی است که با خدا ارتباط پیدا کند.
اساسیترین منشأ برای ارزش دهی به کارها چیست ؟
ذکر این موارد کافی است برای آنکه این حقیقت را دریابیم که در فلسفه اخلاق اسلامی، اساسیترین منشأ ارزش کار نیّت خواهد بود و این از مسائل مهمی است که در قرآن روی آن خیلی تأکید میشود. روایات نیز در این زمینه فراوان است از آن جمله روایتی است که شیعه و سنی از پیامبر اکرم (ص) نقل کردهاند که فرمود:
«اِنَّما الاَْعْمالُ بِالنّیّاتِ وَلِکُلِّ امْرِء ما نَوی؛
محققاً (ارزش) کارها به نیّتهاست و فقط برای انسان آنچه نیّت کرده است میماند».
روایات بسیاری هم به این مضمون وارد شده که ارزش کار هر کس به نیّت اوست. بنابراین نتیجه میگیریم نیّت ارزش بخش، نیّتی است که با خدا ارتباط پیدا کند.
بسیار دیده شده کسانی بیمارستان یا مدرسه یا بنای خیری میسازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت رسانی است به جامعهای که به آن مدیونند، در حالی که زیر این پوشش، مطلب دیگری نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجه عوام، و تحکیم منافع مادی خود، یا حتی دست زدن به خیانت هائی دور از چشم دیگران است!
ولی به عکس، ممکن است کسی کار کوچکی انجام دهد، با اخلاص تمام و انگیزههای صددرصد انسانی و روحانی.
اکنون، باید پرونده این مردان بزرگ را هم از نظر عمل، هم از نظر انگیزه و محرّک مورد بررسی قرار داد، و مسلّماً از چند صورت خارج نیست:
الف: گاهی هدف اصلی از اختراع، صرفاً یک عمل تخریبی است (همانند کشف انرژی اتمی که نخستین بار به منظور ساختن بمبهای اتمی صورت گرفت)، سپس در کنار آن منافعی برای نوع انسان نیز به وجود آمده که هدف واقعی مخترع یا مکتشف نبوده و یا در درجه دوم قرار داشته است، تکلیف این دسته از مخترعان کاملاً روشن است.
ب: گاهی مخترع یا مکتشف ، هدفش بهره گیری مادّی، و یا اسم و آوازه و شهرت است و در حقیقت، حکم تاجری دارد که برای درآمد بیشتر تأسیسات عامالمنفعه ای به وجود میآورد، و برای گروهی ایجاد کار و برای مملکتی محصولاتی به ارمغان میآورد، بی آنکه هدفی جز تحصیل درآمد داشته باشد، و اگر کار دیگری درآمد بیشتری داشت به سراغ او میرفت.
البته چنین تجارت یا تولیدی اگر طبق موازین شرعی باشد، کار خلاف و حرامی نیست، ولی عمل فوقالعاده مقدسی محسوب نمیشود.
و از این گونه مخترعان و مکتشفان در طول تاریخ کم نبوده اند و نشانه این طرز تفکر همان است که اگر ببینند آن درآمد یا بیشتر از آن از طرقی که مضرّ به حال جامعه است تأمین میشود (مثلاً در صنعت دارو سازی بیست درصد سود میبرند و در هروئین سازی پنجاه در صد) این دسته خاص، دومی را ترجیح میدهند.
تکلیف این گروه نیز روشن است، آنها هیچ گونه طلبی نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها همان سود و شهرتی است که میخواستند و به آن رسیدهاند.
ج: گروه سومی هستند که مسلّماً انگیزههای انسانی دارند و یا اگر معتقد به خدا باشند، انگیزههای الهی، و گاهی سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیت به سر میبرند، به امید اینکه خدمتی به نوع خود کنند، و ارمغانی به جهان انسانیت، تقدیم دارند، زنجیری از پای دردمندی بگشایند و گرد و غباری از چهره رنجیدهای بیفشانند.
این گونه افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهی که بحثی در آن نیست و اگر نداشته باشند اما محرّکشان انسانی و مردمی باشد بدون شک پاداش مناسبی از خداوند دریافت خواهند داشت، این پاداش ممکن است در دنیا باشد، و ممکن است در جهان دیگر، مسلّماً خداوند عالم و عادل آنها را محروم نمیکند، اما چگونه و چطور؟ جزئیاتش بر ما روشن نیست،
همین اندازه میتوان گفت: «خداوند اجر چنین نیکوکارانی را ضایع نمیکند» «البته اگر آنها در رابطه با عدم پذیرش ایمان مصداق جاهل قاصر باشند، مسأله بسیار روشنتر است.»
دلیل این مسأله، علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات و یا روایات آمده است.
ما هیچ دلیلی نداریم که جمله «انَّ الّلهَ لایُضِیعُ أجْرَ الْمُحْسِنِیْنَ» شامل این گونه اشخاص نشود; زیرا «محسنین» در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، لذا میبینیم برادران «یوسف»(ع)هنگامی که نزد او آمدند، بی آنکه او را بشناسند و در حالی که او را «عزیز مصر» میپنداشتند، به او گفتند:«ما تو را از نیکوکاران میدانیم».
از این گذشته آیه:«پس کسی که به اندازه سنگینی ذرهای کار خیر انجام داده آن را میبیند و هر کس به اندازه سنگینی ذرهای کار بد کرده آن را میبیند»: به وضوح شامل اینگونه اشخاص میشود.
در حدیثی از امام موسی کاظم(ع)میخوانیم: «در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایه کافری داشت، مرد بی ایمان، نسبت به همسایه با ایمان خود، نیک رفتاری میکرد، وقتی از دنیا رفت، خدا برای او خانهای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت میباشد».
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم: گروهی از یمن برای بحث و جدال خدمت پیامبر(ص)آمدند و در میان آنها مردی بود که از همه بیشتر سخن میگفت و خشونت و لجاجت خاصی در برابر پیامبر(ص)مینمود، پیامبر(ص) آن چنان عصبانی شد که آثارش در چهره مبارکش کاملاً آشکار گردید، در این هنگام جبرئیل آمد، و پیام الهی را این چنین به پیامبر(ص)ابلاغ کرد: خداوند میفرماید: این مردی است سخاوتمند. پیامبر(ص)با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست. رو به سوی او کرد فرمود، پروردگار با من چنین پیامی داده است و اگر به خاطر آن نبود آن چنان بر تو سخت میگرفتم که عبرت دیگران گردی!
آن مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد؟
فرمود: بلی! عرض کرد: من شهادت میدهم که معبودی جز «الّله» نیست، و تو رسول و فرستاده او هستی، و به همان خدایی که تو را مبعوث کرده، سوگند که تاکنون هیچ کس را از نزد خود محروم برنگرداندهام.
منابع :سایت خبر آنلاین,سایت ایکنا