اينبار محسن يگانه جوابگوي سوالات زندگي ايدهآل شد. پسري 26 ساله كه آرام آرام خودش را به مخاطبانش معرفي كرد. چند سال پيش گاهي در ماشينها يا خانهها صداي او را ميشنيديم و كنجكاوي ميكرديم تا اسمش را بدانيم. آن زمان كم اتفاق ميافتاد كه كسي او را بشناسد اما كمكم صداي او آنقدر آشنا شد كه همه با شنيدن فقط ثانيهاي از صدايش ميگويند؛ «محسن يگانه» محسن يگانه مصاحبه طولاني با ما داشت و در مورد تعداد زيادي از ديگر خوانندگان حاضر در اين نظرسنجي رك و راست صحبت كرد. بهعنوان اولين خواننده سراغ محسن چاووشي، همشهري و دوستش رفتيم و او از چاووشي گفت.
در زندگيام يك نقشه موفق داشتم، اين نقشه و برنامهريزي را نه جاي خواندم و نه كسي آن را به من ياد داد. يكسري الگوريتم ساده فارسي هميشه مدنظرم بود. مثلا اينكه كار بعديام بايد از كار قبليام بهتر باشد يا اينكه وقتم را تلف نكنم. همين متد ساده در زندگي و كارم بسيار تاثيرگذار بوده است. درحال حاضر همه چيز من كارم است، مثلا خيلي جاها قرار نيست كه كاركنم اما چون به كارم معتاد شدهام ناخودآگاه باز هم كار ميكنم. فكر نميكنم مشابهت صدايي بتواند براي من خطرساز باشد. من شعرهايم را خودم ميگويم و آنقدر به آهنگسازي و تنظيم علاقه دارم كه اينكارها را هم خودم انجام ميدهم البته اگر ببينم انجام همه اين كارها به ضررم است كار را به فرد ديگري ميسپارم.
شما زمان زيادي را صرف كار ميكنيد، خانم شما با كارتان مشكلي ندارد؟
او آنقدر مرا دوست دارد كه با كارهايم كنار ميآيد، خوشبختانه كارم را هم دوست دارد من در اين زمينه به شدت شانس آوردم.
قبل از اينكه شروع به جواب دادن كنم ميخواهم شما يك تبصره بگذاريد و آن اينكه همه عوارض اين مصاحبه را شما و مجلهتان به عهده بگيريد و پاسخ دهيد.
ما همينجا اين قول را به شما ميدهيم، پس از محسن چاووشي شروع كنيم.
قبل از گفتن حرفهايم از او عذرخواهي ميكنم، واقعيت اين است كه من در حال حاضر جزو كساني هستم كه كارم را بلدم و كارشناس محسوب ميشوم اما بدون هيچ ادعايي در مورد او حرف ميزنم البته نه بهعنوان يك دوست بلكه بهعنوان كسي كه موسيقي را ميشناسد.
محسن (سكوت)...
« احساس ميكنم رفتار هنرياش به شدت خاص است البته نه خاصي كه ديگران ميگويند، من خاص را يكطور ديگر ميبينم.» محسن چاووشي يك رفتار سينوسي در كارش دارد، يعني يك موقع بالاست و يك موقع پايين، اين رفتار بعد از فيلم سنتوري پيش آمد. قبل از آن او هميشه رو به بالا حركت ميكرد اما بعد از سنتوري در كنار كارهاي خوبي كه داشت كار ضعيفاش هم زياد ديده ميشد.
جواب اين سوال برميگردد به همان موضوعي كه قبلا در موردش حرف زديم، اينكه مقصر خود خواننده است. اينكه به او بگويند يا نگويند مهم نيست. مهم رفتار خود خواننده است. مدت زيادي است كه ما رابطه زيادي با هم نداريم فقط گاهي زنگ ميزنيم و حال هم را ميپرسيم همين و بس، در صورتيكه قبلا خيلي به هم نزديك بوديم.
دوست نداريد در اين رابطه با او صحبت كنيد؟
سعي كردم اما نشد، نه تنها من بلكه دوستان ديگري هم اين كار را كردند اما نشد. كساني اين سعي را كردند كه قبلا او را دوست داشتند. زورم نرسيد چون او نميخواهد وقتي خودش دوست دارد اينطوري باشد من چه كارهام؟! من و ما خسته شدهايم.
پس افسوساش براي شما مانده است؟
بله، چون وقتي او را با گذشته مقايسه ميكنيم، مثلا كارهاي جديد او را با آلبوم سنتوري يا لنگه كفش در كنار هم ميگذاريم افسوس ميخوريم، اين كارها اصلا قابل قياس با هم نيستند. با اينكه آن موقع تنظيمهاي شهاب اكبري قديمي بود اما آنقدر كارها قوي و پر از حس بود كه آنها در آن مقطع زماني واقعا تركاندند. به عنوان يك طرفدار وقتي به ياد آن زمان ميافتم شور عجيبي پيدا ميكنم و اگر الان به شدت درمورد او حرف ميزنم به خاطر اين است كه دوستش دارم. اگر او خيلي محبوبيت دارد حتما در زندگياش يك جايي يك كاري كرده و اين جواب آن كار است. الان من به دليل تمام بيمعرفتيهاي يكپارچهاش از او دلگيرم اما وقتي ميبينمش باز هم دوستش دارم.
به نظر من در كنار خواندن و خوانندگي تنها كسي كه جوابگوي خوب شدن يا بد شدن قطعات و آلبومهاست خود خواننده است، مثلا اگر من الان اشتباهي در كارهايم داشته باشم هيچكس به جز خودم مقصر نيست. اطرافيان من شايد بتوانند راه را به من نشان دهند يا من را از بيراه دور كنند ولي هر اتفاقي كه بيفتد خودم جوابگو هستم. مثلا روي سن وقتي كه آن تعداد مخاطب ترانههاي من را از حفظ ميخوانند لذتش را من ميبرم. پس اگر در يك مقطعي بازنده شوم خودم به تنهايي بايد پاسخگو باشم. در مورد محسن چاووشي هم اين قضيه وجود دارد، در او يكسري چيزها وجود دارد كه من را اذيت ميكند، قبلا از طرفداران پروپاقرص او بودم، از آن طرفداران دو آتيشه، طرفداري يك تعصب خاص ميخواهد كه در مورد او من حالا ديگر آن تعصب را ندارم. متاسفانه كارهاي الان او آن حس قبلي را ندارد شايد اين اتفاق دلايل زيادي داشته باشد اما هرچه هست در كار او تاثير زيادي گذاشته است. از آنجايي كه او دوست خوبم است اميدوارم از من ناراحت نشود. قديمها كارهاي او لحظاتي را براي شنونده به وجود ميآورد كه بسيار خالص و ناب بود اين لحظات به دليل احساس خوب خودش بود و احساسي كه با آهنگهايش انتقال ميداد، اما حالا وقتي آن موزيكها را گوش ميدهم اين تفاوت را خيلي خوب احساس ميكنم. به نوع خواندن او كار ندارم اينكه او ژانرش را كاملا عوض كرده به خودش مربوط است و خودش پاسخگوست اما من اين ژانر جديد را دوست ندارم. او كاملا عوض شده و همه ميتوانند بهراحتي اين عوض شدن را حس كنند.
من به عنوان كسي كه هميشه آهنگهاي او را گوش ميدهد ديگر آن حس را نميبينم، اگر قرار است يك اتفاق جديد فراگير شود نبايد همه از آن تقليد كنند. 2 سال پيش سبكي كوركورانه مد شده كه به جرات جزو كساني بودم كه آن را رايج كردم، حتي شماره يكي از بهترين تنظيمكنندههاي آن سبك را پخش كردم. تست كردن آن سبك براي هيچ خوانندهاي اشكال ندارد اما امتحان كردن با يك قطعه عاقلانه است نه 10 قطعه از يك آلبوم! آن همه حس، فشار عصبي و... را كمپرس كردن در 5 دقيقه بدون حس به نظر من اصلا جالب نيست. اين از اشتباهات او بود و اين اشتباه در مراحل مختلف براي او پيش آمد. (ببخشيد من اينقدر رك حرف ميزنم) مثلا خود من فلان سبك را عاشقانه دوست دارم اما به كارم و نوع خواندنم ربطي ندارد پس با آن سبك كار نميكنم. براي ايجاد تنوع بايد كارهاي ديگري كرد، مثلا شعرها را متنوع كرد كه اميدوارم محسن حتما در ترانههايش تنوع ايجاد كند. اگر يك نفر به من بگويد چرا كارهايت تكراري شده؟ مطمئن باشيد فرداي آن روز به دنبال شاعري ميگردم كه بتواند كاري را كه من ميخواهم، انجام دهد. قبلا هم اين اتفاق افتاد و من اين كار را كردم.
محسن نميتواند كنسرت بگذارد، به خصوص در حال حاضر.
اين قضيه ربطي به آن حرفهايي كه در مورد صداسازي او ميگويند، دارد؟
نه، من و او در يك لاين صدايي ميخوانديم و افكتهايي كه براي صداهايمان استفاده ميشد يكي بود. محسن چاووشي يك نوع ترفند در كارهايش داشت كه ترفند برندهاي بود و هست اما اين روش ضررها و عوارضي دارد مثل يك فواره كه زود بالا ميرود و زود هم پايين ميآيد. او رفت و قايم شد و از خودش يك تصوير در ذهن طرفدارانش ايجاد كرد، كاري كه من نكردم، از همان روز اول با بدترين ظاهر و بدترين تيپ رفتم جلو و گفتم ميدانم كه ايراد دارم اما خودم را ميسازم. در 5سال گذشته آنقدر يك ذره يك ذره تغيير كردم كه اگر همه عكسها و فيلمهايم را كنار هم بگذارند و به ترتيب نگاه كنند به سختي متوجه اين تغيير ميشوند، اما اگر الان من را يكدفعه با 5 سال گذشته مقايسه كنيد، خندهتان ميگيرد و ميگوييد اين همان است؟!
گفتيد بعد از سنتوري رفتار او سينوسي شد مگر بعد از آن فيلم چه اتفاقي افتاد؟
چاووشي خيلي تلاش كرد كه به آن نقطه رسيد و سنتوري نعمتي بود كه خدا براي تلاشهايش به او داد. او با يك پتانسيل خيلي بالا كارش را شروع كرد، مقايسه شروع او با شروع من خيلي سخت است. او وحشتناك خوب پيش رفت تا به آلبوم متاسفم رسيد يك جايي يك چيزي مانعش شد. اين مانع براي من كه دوستش هستم اهميت دارد، الان هم ممكن است ناراحت شود و وقتي اين مطلب را بخواند به من زنگ بزند و ناسزا بگويد اما به من ارتباط دارد كه اينها را ميگويم چون دوستش دارم. به حرمت همان گذشتهاي كه با هم داشتيم؛ گذشتهاي كه دوستداشتنيتر از الان است، دلم ميخواهد او دوباره روبه بالا حركت كند. الان در جايگاهي هستم كه نيازي به كوبيدن كسي ندارم، در مسير خودم حركت ميكنم و كاري به كسي ندارم و دلم ميخواهد او آن موانع را با قدرت از جلوي مسير خودش بردارد. من نيازي به كوبيدن كسي ندارم، حب و بغضي ندارم كه به خاطر آن بخواهم كسي را پايين بكشم يا به كسي بچسبم كه خودم را بالا بكشم؛ نكتهاي كه خيليها يك زماني به من ميگفتند.
آن آهنگ را خود محسن به من پيشنهاد داد كه با هم بخوانيم، شعر و ملوديش مال من بود گيتارش را هم من زدم، تنظيمش را هم تقريبا خودم انجام دادم بيشترش را هم من خواندم اما به نام او تمام شد! چون آن موقع او مشهور بود نه من، ترفند او زود جواب داد و پازلهاي بازيش سريع به هم چسبيدند. من آدم صبوري هستم خيلي دير به اين جايگاه رسيدم اما باز هم به خودم ميگويم بايد با چيدمان درست جلو بروم تا اوج داشته باشم و آن اوج را حفظ كنم.
يك زماني خيليها يك شبه مشهور شدند و هرمي رشد ميكردند اما من صبر كردم هرچند دوست داشتم مشهور شوم خيلي صبر كردم تا به اينجا رسيدم، الان هم صبورم و آينده را ميبينم. آن موقع به كسي كاري نداشتم براي خودم گيتار ميزدم و ميخواندم، عدهاي گوش ميدادند و اگر خوششان ميآمد دست ميزدند و كارم به خاطرهها ميپيوست. آن موقع كه با محسن خواندم مدتها بود كه دوست داشتم با محسن بخوانم ولي خودم سراغش نرفتم، ميدانستم ميتوانم يك كاري كنم كه محسن مجبور شود به من بگويد برايم آهنگ بساز. آن زمان رضا صادقي را ميديدم كه طرفدار دوآتشه داشت شايد رضا يادش نيايد كه ما در يك دخمه كار ميكرديم يك جاهايي ميرفتيم كه اگر رضا ميآمد ما نبايد خودمان را نشان ميداديم. من آن موقع به خودم ميگفتم محسن همه اينها يادت بماند آنقدر خوب شو كه همه اينها خودشان سراغت بيايند و هزاران اتفاق ديگر...
خيلي از آن آدمها كه زماني آرزوي من بودند الان به من پيشنهاد كار ميدهند، من چراغ خاموش جلو ميروم چون در ايران زندگي ميكنم پس بايد ايراني زندگي كنم. محسن چاووشي مسيرش را پله پله نرفت او با آن پتانسيل خوبش پرواز كرد اما...
من هميشه از سلامت، خواب، غذا و همهچيزم زدهام تا طرفدارانم از آهنگهايم لذت ببرند و آن كليد next لعنتي را وقتي آهنگهاي من را ميشنوند نزنند. آنها ميفهمند كه من به فكرشان بودهام. شناخته شدن و شنيدن آن آهنگها با لذت براي من ملاك است.
استقبال مردم وحشتناك خواهد بود اما چندوقت اين استقبال ادامه داشته باشد مهم است. من فريدون آسرايي را قلبا دوست دارم، صداي مخملي او عالي است. آنقدر دوستش دارم كه اگر هزارتا اشتباه هم بكند باتعصب در موردش حرف ميزنم. جنس اين آدم دوستداشتني است با اينكه تا به حال او را نديدهام اما يك حس مثبت به من منتقل ميكند. وقتي «آهاي خوشگل عاشق» را خواند عالي بود، آنقدر عالي كه نميشد دليلي براي عالي بودنش آورد، اصلا كسي سوال نميكرد چرا عالي است؟ اما چرا فريدون كمرنگ شد؟! براي اينكه او راه درست را پياده نكرد. وقتي به اينجا ميرسيم من ديگر نميتوانم با آن حس در مورد فريدون حرف بزنم چون او اشتباه كرد؛ اين اشتباه را به شكل ديگري محسن تكرار كرد. وقتي از مردم فاصله ميگيري ديگر نميتواني درك درستي داشته باشي و براي مردم آهنگ بسازي. پاپ طرفدار دوآتشه نميخواهد. ترجيح ميدهم طرفدارانم من را محسن صدا كنند، نه سلطان. لذت در اين است كه ببيني مردم در سالنها ترانههايت را جيغ ميزنند.
از لحاظ همسر شانس آوردم
باتوجه به موقعيتي كه در حال حاضر به دست آوردهاي چه احساسي نسبت به اين صداهاي مشابه داري؟ در زندگيام يك نقشه موفق داشتم، اين نقشه و برنامهريزي را نه جاي خواندم و نه كسي آن را به من ياد داد. يكسري الگوريتم ساده فارسي هميشه مدنظرم بود. مثلا اينكه كار بعديام بايد از كار قبليام بهتر باشد يا اينكه وقتم را تلف نكنم. همين متد ساده در زندگي و كارم بسيار تاثيرگذار بوده است. درحال حاضر همه چيز من كارم است، مثلا خيلي جاها قرار نيست كه كاركنم اما چون به كارم معتاد شدهام ناخودآگاه باز هم كار ميكنم. فكر نميكنم مشابهت صدايي بتواند براي من خطرساز باشد. من شعرهايم را خودم ميگويم و آنقدر به آهنگسازي و تنظيم علاقه دارم كه اينكارها را هم خودم انجام ميدهم البته اگر ببينم انجام همه اين كارها به ضررم است كار را به فرد ديگري ميسپارم.
شما زمان زيادي را صرف كار ميكنيد، خانم شما با كارتان مشكلي ندارد؟
او آنقدر مرا دوست دارد كه با كارهايم كنار ميآيد، خوشبختانه كارم را هم دوست دارد من در اين زمينه به شدت شانس آوردم.
تبصره: ما جوابگوي عوارض اين مصاحبه هستيم
در مورد ردهبندي و خوانندههايي كه در اين نظرسنجي هستند صحبت كنيم. در جاهاي مختلف دنيا هميشه يك موسسه يا نشريه در مورد موسيقي و خوانندهها به مردم اطلاعات ميدهد و از آنها ميخواهد درنظرسنجيها و آمارهاي مربوط شركت كنند. در ايران اين كار به طور دائم انجام نشده اما ما ميخواهيم اين كار را انجام دهيم. بازخوردهايي كه از شروع اين كار براي مجله ما رخ داده خيلي عجيب بوده است. مثلا از اول به دليل بعضي از شنيدهها فكر ميكرديم محسن چاووشي اول ميشود، حتي احسان خواجهاميري كه حالا نفر اول جدول است با اطمينان ميگفت محسن چاووشي اول ميشود اما الان بعد از چندهفته كه از اين نظرسنجي ميگذرد اين پيشبيني اشتباه از آب درآمده، نظر شما در مورد او چيست؟ قبل از اينكه شروع به جواب دادن كنم ميخواهم شما يك تبصره بگذاريد و آن اينكه همه عوارض اين مصاحبه را شما و مجلهتان به عهده بگيريد و پاسخ دهيد.
ما همينجا اين قول را به شما ميدهيم، پس از محسن چاووشي شروع كنيم.
قبل از گفتن حرفهايم از او عذرخواهي ميكنم، واقعيت اين است كه من در حال حاضر جزو كساني هستم كه كارم را بلدم و كارشناس محسوب ميشوم اما بدون هيچ ادعايي در مورد او حرف ميزنم البته نه بهعنوان يك دوست بلكه بهعنوان كسي كه موسيقي را ميشناسد.
محسن (سكوت)...
« احساس ميكنم رفتار هنرياش به شدت خاص است البته نه خاصي كه ديگران ميگويند، من خاص را يكطور ديگر ميبينم.» محسن چاووشي يك رفتار سينوسي در كارش دارد، يعني يك موقع بالاست و يك موقع پايين، اين رفتار بعد از فيلم سنتوري پيش آمد. قبل از آن او هميشه رو به بالا حركت ميكرد اما بعد از سنتوري در كنار كارهاي خوبي كه داشت كار ضعيفاش هم زياد ديده ميشد.
به خاطر اين كه محسن چاووشي را دوست دارم اينها را ميگويم
يعني دوستان محسن چاووشي اين نكات را به او گوشزد نميكنند؟ جواب اين سوال برميگردد به همان موضوعي كه قبلا در موردش حرف زديم، اينكه مقصر خود خواننده است. اينكه به او بگويند يا نگويند مهم نيست. مهم رفتار خود خواننده است. مدت زيادي است كه ما رابطه زيادي با هم نداريم فقط گاهي زنگ ميزنيم و حال هم را ميپرسيم همين و بس، در صورتيكه قبلا خيلي به هم نزديك بوديم.
دوست نداريد در اين رابطه با او صحبت كنيد؟
سعي كردم اما نشد، نه تنها من بلكه دوستان ديگري هم اين كار را كردند اما نشد. كساني اين سعي را كردند كه قبلا او را دوست داشتند. زورم نرسيد چون او نميخواهد وقتي خودش دوست دارد اينطوري باشد من چه كارهام؟! من و ما خسته شدهايم.
پس افسوساش براي شما مانده است؟
بله، چون وقتي او را با گذشته مقايسه ميكنيم، مثلا كارهاي جديد او را با آلبوم سنتوري يا لنگه كفش در كنار هم ميگذاريم افسوس ميخوريم، اين كارها اصلا قابل قياس با هم نيستند. با اينكه آن موقع تنظيمهاي شهاب اكبري قديمي بود اما آنقدر كارها قوي و پر از حس بود كه آنها در آن مقطع زماني واقعا تركاندند. به عنوان يك طرفدار وقتي به ياد آن زمان ميافتم شور عجيبي پيدا ميكنم و اگر الان به شدت درمورد او حرف ميزنم به خاطر اين است كه دوستش دارم. اگر او خيلي محبوبيت دارد حتما در زندگياش يك جايي يك كاري كرده و اين جواب آن كار است. الان من به دليل تمام بيمعرفتيهاي يكپارچهاش از او دلگيرم اما وقتي ميبينمش باز هم دوستش دارم.
خودش مقصر است
چرا محسن چاووشي نتوانست كارش را مديريت كند؟ به نظر من در كنار خواندن و خوانندگي تنها كسي كه جوابگوي خوب شدن يا بد شدن قطعات و آلبومهاست خود خواننده است، مثلا اگر من الان اشتباهي در كارهايم داشته باشم هيچكس به جز خودم مقصر نيست. اطرافيان من شايد بتوانند راه را به من نشان دهند يا من را از بيراه دور كنند ولي هر اتفاقي كه بيفتد خودم جوابگو هستم. مثلا روي سن وقتي كه آن تعداد مخاطب ترانههاي من را از حفظ ميخوانند لذتش را من ميبرم. پس اگر در يك مقطعي بازنده شوم خودم به تنهايي بايد پاسخگو باشم. در مورد محسن چاووشي هم اين قضيه وجود دارد، در او يكسري چيزها وجود دارد كه من را اذيت ميكند، قبلا از طرفداران پروپاقرص او بودم، از آن طرفداران دو آتيشه، طرفداري يك تعصب خاص ميخواهد كه در مورد او من حالا ديگر آن تعصب را ندارم. متاسفانه كارهاي الان او آن حس قبلي را ندارد شايد اين اتفاق دلايل زيادي داشته باشد اما هرچه هست در كار او تاثير زيادي گذاشته است. از آنجايي كه او دوست خوبم است اميدوارم از من ناراحت نشود. قديمها كارهاي او لحظاتي را براي شنونده به وجود ميآورد كه بسيار خالص و ناب بود اين لحظات به دليل احساس خوب خودش بود و احساسي كه با آهنگهايش انتقال ميداد، اما حالا وقتي آن موزيكها را گوش ميدهم اين تفاوت را خيلي خوب احساس ميكنم. به نوع خواندن او كار ندارم اينكه او ژانرش را كاملا عوض كرده به خودش مربوط است و خودش پاسخگوست اما من اين ژانر جديد را دوست ندارم. او كاملا عوض شده و همه ميتوانند بهراحتي اين عوض شدن را حس كنند.
من به عنوان كسي كه هميشه آهنگهاي او را گوش ميدهد ديگر آن حس را نميبينم، اگر قرار است يك اتفاق جديد فراگير شود نبايد همه از آن تقليد كنند. 2 سال پيش سبكي كوركورانه مد شده كه به جرات جزو كساني بودم كه آن را رايج كردم، حتي شماره يكي از بهترين تنظيمكنندههاي آن سبك را پخش كردم. تست كردن آن سبك براي هيچ خوانندهاي اشكال ندارد اما امتحان كردن با يك قطعه عاقلانه است نه 10 قطعه از يك آلبوم! آن همه حس، فشار عصبي و... را كمپرس كردن در 5 دقيقه بدون حس به نظر من اصلا جالب نيست. اين از اشتباهات او بود و اين اشتباه در مراحل مختلف براي او پيش آمد. (ببخشيد من اينقدر رك حرف ميزنم) مثلا خود من فلان سبك را عاشقانه دوست دارم اما به كارم و نوع خواندنم ربطي ندارد پس با آن سبك كار نميكنم. براي ايجاد تنوع بايد كارهاي ديگري كرد، مثلا شعرها را متنوع كرد كه اميدوارم محسن حتما در ترانههايش تنوع ايجاد كند. اگر يك نفر به من بگويد چرا كارهايت تكراري شده؟ مطمئن باشيد فرداي آن روز به دنبال شاعري ميگردم كه بتواند كاري را كه من ميخواهم، انجام دهد. قبلا هم اين اتفاق افتاد و من اين كار را كردم.
صداسازي نميكند
به نظر شما چرا محسن چاووشي كنسرت نميگذارد؟ محسن نميتواند كنسرت بگذارد، به خصوص در حال حاضر.
اين قضيه ربطي به آن حرفهايي كه در مورد صداسازي او ميگويند، دارد؟
نه، من و او در يك لاين صدايي ميخوانديم و افكتهايي كه براي صداهايمان استفاده ميشد يكي بود. محسن چاووشي يك نوع ترفند در كارهايش داشت كه ترفند برندهاي بود و هست اما اين روش ضررها و عوارضي دارد مثل يك فواره كه زود بالا ميرود و زود هم پايين ميآيد. او رفت و قايم شد و از خودش يك تصوير در ذهن طرفدارانش ايجاد كرد، كاري كه من نكردم، از همان روز اول با بدترين ظاهر و بدترين تيپ رفتم جلو و گفتم ميدانم كه ايراد دارم اما خودم را ميسازم. در 5سال گذشته آنقدر يك ذره يك ذره تغيير كردم كه اگر همه عكسها و فيلمهايم را كنار هم بگذارند و به ترتيب نگاه كنند به سختي متوجه اين تغيير ميشوند، اما اگر الان من را يكدفعه با 5 سال گذشته مقايسه كنيد، خندهتان ميگيرد و ميگوييد اين همان است؟!
گفتيد بعد از سنتوري رفتار او سينوسي شد مگر بعد از آن فيلم چه اتفاقي افتاد؟
چاووشي خيلي تلاش كرد كه به آن نقطه رسيد و سنتوري نعمتي بود كه خدا براي تلاشهايش به او داد. او با يك پتانسيل خيلي بالا كارش را شروع كرد، مقايسه شروع او با شروع من خيلي سخت است. او وحشتناك خوب پيش رفت تا به آلبوم متاسفم رسيد يك جايي يك چيزي مانعش شد. اين مانع براي من كه دوستش هستم اهميت دارد، الان هم ممكن است ناراحت شود و وقتي اين مطلب را بخواند به من زنگ بزند و ناسزا بگويد اما به من ارتباط دارد كه اينها را ميگويم چون دوستش دارم. به حرمت همان گذشتهاي كه با هم داشتيم؛ گذشتهاي كه دوستداشتنيتر از الان است، دلم ميخواهد او دوباره روبه بالا حركت كند. الان در جايگاهي هستم كه نيازي به كوبيدن كسي ندارم، در مسير خودم حركت ميكنم و كاري به كسي ندارم و دلم ميخواهد او آن موانع را با قدرت از جلوي مسير خودش بردارد. من نيازي به كوبيدن كسي ندارم، حب و بغضي ندارم كه به خاطر آن بخواهم كسي را پايين بكشم يا به كسي بچسبم كه خودم را بالا بكشم؛ نكتهاي كه خيليها يك زماني به من ميگفتند.
آن كليد next لعنتي
شما يك آهنگ مشترك با محسن خوانديد، آن زمان در مقام يك طرفدار اين كار را كردي؟ آن آهنگ را خود محسن به من پيشنهاد داد كه با هم بخوانيم، شعر و ملوديش مال من بود گيتارش را هم من زدم، تنظيمش را هم تقريبا خودم انجام دادم بيشترش را هم من خواندم اما به نام او تمام شد! چون آن موقع او مشهور بود نه من، ترفند او زود جواب داد و پازلهاي بازيش سريع به هم چسبيدند. من آدم صبوري هستم خيلي دير به اين جايگاه رسيدم اما باز هم به خودم ميگويم بايد با چيدمان درست جلو بروم تا اوج داشته باشم و آن اوج را حفظ كنم.
يك زماني خيليها يك شبه مشهور شدند و هرمي رشد ميكردند اما من صبر كردم هرچند دوست داشتم مشهور شوم خيلي صبر كردم تا به اينجا رسيدم، الان هم صبورم و آينده را ميبينم. آن موقع به كسي كاري نداشتم براي خودم گيتار ميزدم و ميخواندم، عدهاي گوش ميدادند و اگر خوششان ميآمد دست ميزدند و كارم به خاطرهها ميپيوست. آن موقع كه با محسن خواندم مدتها بود كه دوست داشتم با محسن بخوانم ولي خودم سراغش نرفتم، ميدانستم ميتوانم يك كاري كنم كه محسن مجبور شود به من بگويد برايم آهنگ بساز. آن زمان رضا صادقي را ميديدم كه طرفدار دوآتشه داشت شايد رضا يادش نيايد كه ما در يك دخمه كار ميكرديم يك جاهايي ميرفتيم كه اگر رضا ميآمد ما نبايد خودمان را نشان ميداديم. من آن موقع به خودم ميگفتم محسن همه اينها يادت بماند آنقدر خوب شو كه همه اينها خودشان سراغت بيايند و هزاران اتفاق ديگر...
خيلي از آن آدمها كه زماني آرزوي من بودند الان به من پيشنهاد كار ميدهند، من چراغ خاموش جلو ميروم چون در ايران زندگي ميكنم پس بايد ايراني زندگي كنم. محسن چاووشي مسيرش را پله پله نرفت او با آن پتانسيل خوبش پرواز كرد اما...
من هميشه از سلامت، خواب، غذا و همهچيزم زدهام تا طرفدارانم از آهنگهايم لذت ببرند و آن كليد next لعنتي را وقتي آهنگهاي من را ميشنوند نزنند. آنها ميفهمند كه من به فكرشان بودهام. شناخته شدن و شنيدن آن آهنگها با لذت براي من ملاك است.
كنسرتي كه ميتركاند
اگر الان محسن چاووشي كنسرت بگذارد چه اتفاقي ميافتد؟ استقبال مردم وحشتناك خواهد بود اما چندوقت اين استقبال ادامه داشته باشد مهم است. من فريدون آسرايي را قلبا دوست دارم، صداي مخملي او عالي است. آنقدر دوستش دارم كه اگر هزارتا اشتباه هم بكند باتعصب در موردش حرف ميزنم. جنس اين آدم دوستداشتني است با اينكه تا به حال او را نديدهام اما يك حس مثبت به من منتقل ميكند. وقتي «آهاي خوشگل عاشق» را خواند عالي بود، آنقدر عالي كه نميشد دليلي براي عالي بودنش آورد، اصلا كسي سوال نميكرد چرا عالي است؟ اما چرا فريدون كمرنگ شد؟! براي اينكه او راه درست را پياده نكرد. وقتي به اينجا ميرسيم من ديگر نميتوانم با آن حس در مورد فريدون حرف بزنم چون او اشتباه كرد؛ اين اشتباه را به شكل ديگري محسن تكرار كرد. وقتي از مردم فاصله ميگيري ديگر نميتواني درك درستي داشته باشي و براي مردم آهنگ بسازي. پاپ طرفدار دوآتشه نميخواهد. ترجيح ميدهم طرفدارانم من را محسن صدا كنند، نه سلطان. لذت در اين است كه ببيني مردم در سالنها ترانههايت را جيغ ميزنند.