شاید تعجب کنید، اما باید بدانید که حقیقت دارد. بله. لیونل آندرس مسی، فوتبالیست آرژانتینی عضو باشگاه بارسلونا، مثل قریب به اتفاق مفاخر جهانی، نژادی آریایی و تباری ایرانی دارد. برای توضیح این حقیقت باید به نود و سه سال پیش برگردیم.کمالالدین مسگرزاده، یکی از اهالی شهر ری بود که در بیست سالگی برای پیدا کردن کار، شهر و دیار را رها کرده و در بندر بوشهر سکونت گزیده بود. کمالالدین، پس از دو سال کار در بندرگاه، نخست بهعنوان باربر ساده و در ادامه بهعنوان سرباربر، تصمیم گرفت در جستجوی زندگی بهتر راهی سفر شود. سفری بینقارهای با یک کشتی تجاری ایتالیایی، که بیش از ده ماه به طول انجامید.
خوانآلفردو با مشاهده همت و پشتکار مسگرزاده، به او بسیار علاقمند شده بود و او را مسی صدا میکرد. خوانآلفردو چندی بعد دخترش جورجیا را نیز به عقد او درآورد و به این ترتیب کمالالدین و جورجیا زندگی خوشی را در کنار هم در مزرعه آغاز کردند که حاصل آن فرزندانی به نامهای دیهگو، جمالالدین، خورخه نستور، فرانسیس، کریستینا بیگم و گابریل بود. همهچیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه در جریان سیل دره ریونگو، تمام مزارع دره زیر آب رفت و مزرعه خوانآلفردو نیز بکلی نابود شد. خوانآلفردو پس از این حادثه مشاعرش را از دست داد و کمالالدین و جورجیا مجبور شدند او را به یک تیمارستان محلی بسپارند و به بوئنوسآیرس مهاجرت کنند.
دوران اقامت کمالالدین و جورجیا در بوئنوسآیرس دورانی سخت بود. در این دوران کمالالدین در یک دفترخانه اسناد رسمی به رونویسی اسناد میپرداخت و جورجیا در خانههای اعیان شهر کلفتی میکرد. گابریل، آخرین فرزند آنها در این دوران به دنیا آمد. دیری نگذشت که کمالالدین و جورجیا بر اثر فشار زیاد کار دار فانی را وداع کردند و همسایگان، هریک از فرزندان آندو را به یتیمخانهای سپردند. گابریل هفتساله در یتیمخانه ساندیهگو بزرگ شد و دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و حتی میانسالی خود را در آنجا گذراند. حضور اوا ـ که به نوبه خود دختر یتیمی بود که در بخش دخترانه یتیمخانه بزرگ شده بود ـ اولین و آخرین روزنه امید در زندگی گابریل بود.
این روزنه امید به ازدواجی عاشقانه انجامید و گابریل و اوا زندگی فقیرانه اما سرشار از عشق و عاطفه خود را در اتاقی زیرشیروانی آغاز کردند. حاصل این ازدواج عاشقانه، تنها یک فرزند بود که نامش را خورخه هوراکیو گذاشتند. خورخه هوراکیو نیز همچون پدر و مادرش در فقر بزرگ شد و در فقر رشد کرد و نتوانست به تحصیل ادامه دهد. او در نوجوانی به کار در یک کارخانه تولید واکس کفش پرداخت و همانجا بود که در سال ۱۹۸۵ با سلیا ماریا کوچیتینی که یک نظافتچی نیمهوقت بود ازدواج کرد. آنها نیز چند سال بعد صاحب فرزندی شدند که نامش را «لیونل آندرس» گذاشتند. فرزندی که پس از چندی به یکی از بهترین فوتبالیستهای جهان تبدیل شد.
چندی پیش، کالج هلند، لیونل مسی را «باهوشترین فوتبالیست دنیا» اعلام کرد. ما حتی اگر حقایق فوق را هم نمیدانستیم، از نتیجه تحقیقات کالج هلند متوجه این حقیقت میشدیم که در سر لیونل مسی، هوش آریایی و در رگهای او خون آریایی جریان دارد.گفتنی است که این یادداشت خواندنی، با ۲۵۸ بازنشر و ۵۰۲ لایک (محبوبیت) مورد استقبال کاربران فیس بوک قرار گرفته است.
[تصویر کمالالدین مسگرزاده، جد اعلای لیونل مسی، اثر مرجان اندرودی]
مقصد اولیه کشتی ایتالیا و مقصد نهاییاش آرژانتین بود. وقتی پس از ده ماه دریانوردی، مسگرزاده همراه با همسفران ایتالیاییاش به آرژانتین رسید، مفتون طبیعت زیبای آن شد و تصمیم گرفت در همان کشور بماند. شش ماه اول به سختی گذشت. کمالالدین زبان آرژانتیتی نمیدانست و کسی را نیز نمیشناخت. اما پس از شش ماه تمرین زبان، در مزرعه کشت سویای خوانآلفردو در دره ریونگرو مشغول به کار شد. مسگرزاده بهزودی مراتب ترقی را طی کرد و در کمتر از یکسال از یک کارگر ساده، به سرکارگر بخش روغنگیری مزرعه خوان آلفردو رسید.
خوانآلفردو با مشاهده همت و پشتکار مسگرزاده، به او بسیار علاقمند شده بود و او را مسی صدا میکرد. خوانآلفردو چندی بعد دخترش جورجیا را نیز به عقد او درآورد و به این ترتیب کمالالدین و جورجیا زندگی خوشی را در کنار هم در مزرعه آغاز کردند که حاصل آن فرزندانی به نامهای دیهگو، جمالالدین، خورخه نستور، فرانسیس، کریستینا بیگم و گابریل بود. همهچیز به خوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه در جریان سیل دره ریونگو، تمام مزارع دره زیر آب رفت و مزرعه خوانآلفردو نیز بکلی نابود شد. خوانآلفردو پس از این حادثه مشاعرش را از دست داد و کمالالدین و جورجیا مجبور شدند او را به یک تیمارستان محلی بسپارند و به بوئنوسآیرس مهاجرت کنند.
دوران اقامت کمالالدین و جورجیا در بوئنوسآیرس دورانی سخت بود. در این دوران کمالالدین در یک دفترخانه اسناد رسمی به رونویسی اسناد میپرداخت و جورجیا در خانههای اعیان شهر کلفتی میکرد. گابریل، آخرین فرزند آنها در این دوران به دنیا آمد. دیری نگذشت که کمالالدین و جورجیا بر اثر فشار زیاد کار دار فانی را وداع کردند و همسایگان، هریک از فرزندان آندو را به یتیمخانهای سپردند. گابریل هفتساله در یتیمخانه ساندیهگو بزرگ شد و دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و حتی میانسالی خود را در آنجا گذراند. حضور اوا ـ که به نوبه خود دختر یتیمی بود که در بخش دخترانه یتیمخانه بزرگ شده بود ـ اولین و آخرین روزنه امید در زندگی گابریل بود.
این روزنه امید به ازدواجی عاشقانه انجامید و گابریل و اوا زندگی فقیرانه اما سرشار از عشق و عاطفه خود را در اتاقی زیرشیروانی آغاز کردند. حاصل این ازدواج عاشقانه، تنها یک فرزند بود که نامش را خورخه هوراکیو گذاشتند. خورخه هوراکیو نیز همچون پدر و مادرش در فقر بزرگ شد و در فقر رشد کرد و نتوانست به تحصیل ادامه دهد. او در نوجوانی به کار در یک کارخانه تولید واکس کفش پرداخت و همانجا بود که در سال ۱۹۸۵ با سلیا ماریا کوچیتینی که یک نظافتچی نیمهوقت بود ازدواج کرد. آنها نیز چند سال بعد صاحب فرزندی شدند که نامش را «لیونل آندرس» گذاشتند. فرزندی که پس از چندی به یکی از بهترین فوتبالیستهای جهان تبدیل شد.
چندی پیش، کالج هلند، لیونل مسی را «باهوشترین فوتبالیست دنیا» اعلام کرد. ما حتی اگر حقایق فوق را هم نمیدانستیم، از نتیجه تحقیقات کالج هلند متوجه این حقیقت میشدیم که در سر لیونل مسی، هوش آریایی و در رگهای او خون آریایی جریان دارد.گفتنی است که این یادداشت خواندنی، با ۲۵۸ بازنشر و ۵۰۲ لایک (محبوبیت) مورد استقبال کاربران فیس بوک قرار گرفته است.