به جهت رعایت اختصارنمونههایی از چالشهای فرسایندهی موجود در برخی خانوادهها را مورد اشاره قرار میدهیم:
**
۸۰ درصد طلاقها از آن زوجین جوان میباشد، یعنی هنوز تاریخ ازدواجشان به ۶
سال نرسیده در گرداب طلاق و جدایی فرو میافتند. این امر بسیاری از جوانان
دختر و پسر را دچار ترد ید و دودلی در ازدواج نموده و تأخیر و تقلیل ازدواج
و بالا رفتن سن ازدواج را موجب گردیده است.
**روابط بسیاری از مردان و زنان به سردی گرائیده و به نوعی طلاق (عاطفی) رسیدهاند.
** ۴۰ درصد طلاقها ریشه در عدم آشنایی زن و مرد با مهارتهای ارتباط و رضایت جنسی دارد.
**
رفاه مالی و توسعه اقتصادی در بعضی خانوادهها اصلی غیر قابل اغماض است در
حالی که عشق و عاطفه و محبت واژههای فراموش شده تلقی شدهاند.
** خانهی بعضی از مردان و زنان به خوابگاه و رستوران تبدیل شده و خبری از ارتباط عاشقانه و محبت آمیز نیست.
**
ریشه اصلی بخش مهمی از آسیبهای اجتماعی مانند: اعتیاد، خشونتهای
خیابانی- دختران فراری، سرقت روابط ناسالم بین گروههای غیرهمجنس، بدحجابی و
خودنمایی و... را میبایست در بین خانوادهها جستجو کرد. روابط سرد و
منجمد بین والدین، فرزندان را از خانه به خیابانها کشانده و روابط و رفتار
ناهنجار و ناسالم را بر آنان تحمیل میکند.
** ارتباط کلامی بین اعضای خانواده به حداقل رسیده – طلاق عاطفی بین زن و شوهرها زیاد شده.
** احترام به پدربزرگها و مادربزرگها و والدین طرفین (زن و شوهر) کم شده.
**
درگذشته های نه چندان دور، برای انتخاب ازدواج و تحکیم بنیاد خانواده و
حتی تربیت فرزندان به بزرگان فامیل مراجعه نموده و از آگاه و تجربه آنان
استفاده میکردیم. اما امروز نه به آنان مراجعه میشود و نه به مشاوران و
متخصصان ذیربط در حوزه خانواده و ازدواج، لذا بسیاری از زنان و مردان جامعه
خود را در چرخه آزار دهندهی بلاتکلیفی و بیبرنامگی (به دلیل عدم به
رسمیت شناختن مشاور خانواده) گرفتار ساختهاند.
** در بعضی خانواده، زن و شوهر نقش واقعی خود به عنوان همسر و نیز به عنوان پدر و مادررا از دست داده و هر یک به تأمین خواستهها و نیازهای حاشیهای خود پرداخته و جدای از هم و از فرزندان زندگی میکنند. به طور مثال اعضای یک خانواده ۴ نفره وقتی با هم وارد خانه میشوند – مرد مشغول خواندن روزنامه
یا تماشای تلویزیون – زن وارد آشپزخانه – دختر پشت کامپیوتر – پسر به دنبال
برنامههای شخصی و... ۴ نفر در ۴ جزیره جدای از هم!