حافظ
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را /به خال هندويش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبريزي
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را /به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هرآنکس چيز مي بخشدزمال خويش مي بخشد/نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا را
شهريار
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را/به خال هندويش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس که چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد/نه چون صائب که مي بخشد سر و دست و تن و پا را
سرودست و تن وپا را به خاک گور مي بخشند/نه بر آن ترک شيرازي که برده جمله دلها را
فاطمه دريايي
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را/خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنيا را
نه جان و روح مي بخشم نه املاک بخارا را/مگر بنگاه املاکم؟چه معني دارد اين کارا؟
و خال هندويش ديگر ندارد ارزشي اصلأ /که با جراحي صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکي، نه صائب دست و پا ها را/فقط مي خواستند اينها؛ بگيرند وقت ماها را ؟؟؟؟؟
مانی وکیلی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا /به خال هندویش بخشم همین فیش حقوقی را
نه ملکی دارم از دنیا نه فکر و روح و اجزا را/نه میبخشم زجان خویش سرو دست وتن و پارا
اگر آن ترک شیرازی کمی دارد به ما لطفی/بپردازد همی یه کم از قسطهای بانک هارا
اگرگشنه بودآدم نمیجنبد همی عشقش /زبیکاری بلند گردد زحافظ اون تب شعرش
همین صائب که در مستی می بخشد /سر و دست تن و پا را
اگر حالش شود سرخوش /نخواهد داد ذره ، ز ناخن انگشت پارا
اگر آن شهریار ترک می بخشد روح اجزایش/نبوده با زنان همدم که تا شیند سر جایش
بیا جانا زمن این پند درآموز/مشو عاشق بکن کاری همین امروز
که گر گشنه شوی روزی /زدست عاشقی رخت بردوزی